«گزارش علی عبدالرضایی دربارۀ جزئیات پروژۀ دربی دختر آبی»
ما(حزب ایرآنارشیست) بارها اعلام کردهایم که «هیچچیز را برای خود نمیخواهیم؛ همهچیز را برای همه میخواهیم» و در عین حال بارها تأکید کردهایم که «سیاست ما عین صداقت ماست». تا حالا هر برنامه و فعالیتی را که داشتهایم، پیش از انجاماش، به اطلاعِ عموم و تمامِ اعضای حزب ایرآنارشیست رسیده است و مدام در جریان اخبار قرار گرفتهاند. واقعیت این است که از دربی دختر آبی بسیارانی حمایت کردند، اما بهطور عملی، تبلیغاتی و یا نیرویی، ما هیچگونه کمکی دریافت نکردهایم. درواقع فقط یک حمایت بود! فقط کانال آمدنیوز و دونفر از اعضای شورای هماهنگی ما را همراهی کردند. عدهای از من میپرسند که چرا همهچیز آنقدر به سرعت اتفاق افتاد؟ چون ما مرگ سحر خدایاری را طراحی نکرده بودیم. درواقع این پروژه برای سحر خدایاری اتفاق افتاد.
هجده شهریور نودوهشت خبر فوت سحر خدایاری همهجا پیچید و عکسهایی از او بیرون آمد، با اطلاعاتی که هیچ ارتباطی به او نداشت! طیِ بحثهایی که در گروه ایرآنارشیست داشتهام، اثبات کردم که نه عکسهای بیمارستان و نه عکسهای عادیِ سحر خدایاری، هیچکدام مال او نیست. پس از آن متوجه شباهت پروژۀ ترانه موسوی در جنبش سبز و سحر خدایاری شدم و معلوم شد که تمام شخصیتهای سیاسی و رسانههای استمرارطالبان بسیج شدهاند که دختر آبی را مال خود کنند. تا خوراک تبلیغاتیِ خود را برای انتخاباتِ آتیِ مجلس فراهم کنند. مانند کاری که با ندا آقاسلطان و ترانه موسوی کردند. بههمین دلیل اینبار ما نباید اجازه میدادیم که ندا و ترانه موسوی دیگری به خدمتِ جبهۀ استمرارطالبان در بیاید. پس بیستودوی شهریور من در گروه تلگرامی حزب ایرآنارشیست اعلام کردم که برای گرامیداشتِ دختر آبی و مبارزه با تبعیض جنسیتی، همۀ ما در دربی تهران شرکت میکنیم. برای اینکار نیازمند رسانهای معتبر و مردمی بودیم تا از طریق آن، بتوانیم با مردم گفتوگو کنیم. روز بیستوپنج شهریور از دوستی که در شورای هماهنگی فعالیت میکرد، درخواست کردم که با مدیران آمدنیوز جلسهای بگذارد که در صورتِ تمایلِ آنها، پروژۀ دختر آبی را با هم پیش ببریم. آمدنیوز استقبال کرد و پروژۀ دربی دختر آبی همانروز کلید خورد. ما در همهجا اعلام کردیم که فردای آنروز، این برنامه را شروع میکنیم. با شروع این اکت، دقیقن فردای آنروز با اولین مانع برخورد کردیم؛ چون بسیاری از رسانههای استمرارطالب و حتی سلطنتطلب، حضور در ورزشگاه را تحریم کردند. چنین چیزی یعنی تکهتکه شدن و ما نباید اجازه میدادیم که مانندِ همیشه، مردم را تکهپاره کنند.
بههمین دلیل کارِ وسیع ما آغاز شد؛ آمدنیوز در فضای دوبُعدی و ما در فضای سهبعدی و دیوارنویسی در سراسر کشور، مردم را برای شرکت در دربی دختر آبی دعوت کردیم. دربی معمولن روز جمعه برگزار میشود. اما اینبار در یکشنبه یعنی یک روزِ کاری برگزار شد. اولین حرکتِ حکومت، عقبکشیدنِ زمانِ بازی بود؛ از ساعت ۱۸:۴۵ به ساعت ۱۶:۰۰ انتقال داد که خیلیها نتوانند در دربی شرکت کنند و مسابقه به شب نرسیده تمام شود که بهتر بتوانند مردم را کنترل کنند. مانع دوم: ناگهان دیدیم که در توییتر، شاخهای تویتری و تلویزیونهای برونمرزی تبلیغاتِ گستردۀ تحریم دربی را آغاز کردهاند. ما هم برای اینکه تبلیغات مالتیمدیا و تلویزیونهای برونمرزی طبق معمول باعث شکاف در جبهۀ براندازی نشود، اعلام کردیم که بهتر است استادیوم را در فضای سهبعدی تحریم کنیم. یعنی از مردم بخواهید که با خانوادههایشان، پشت درِ ورزشگاه آمده و در آنجا ورزشگاه را تحریم کنند. هدفِ ما «بستنِ گارد مشکوکِ رسانههای تحریمچی» بود. ما برای شیوۀ اجرای اعتراض در ورزشگاه برنامههای مختلفی ارائه دادیم که این برنامهها باید تبلیغ میشد که تماشاگرها به هماهنگی برسند. اما جز آمدنیوز هیچکدام از کانالهای پُرمخاطب این برنامه را تبلیغ نکردند و هیچجایی منتشر نشد. ما مجبور شدیم نیروهای میدانیمان را که باید صرف آموزش و سازماندهی میشدند، به دیوارنویسی و پخش شبنامه و اعلامیه در سرتاسر کشور بفرستیم که این کارها انرژیِ زیادی از ما گرفت. درواقع مجبور بودیم در دو جبهه بجنگایم! تلویزیونهایی مانند ایراناینترنشنال و منوتو تا چند دقیقه مانده به آغاز بازی، مدام درحال تبلیغ بودند که کسی به ورزشگاه نرود.
از طرفی حکومت هم برخلاف تمام این سالها که لااقل دهروز و یا یکهفته قبل از دربی بلیت میفروخت سهروز و نیم قبل از مسابقه فروشِ بلیت را آغاز کرد. آنهم فروشی که برای اولینبار فقط بهصورت اینترنتی انجام میشد. بخش بزرگی از افرادی که به ورزشگاه میروند از «طبقۀ فرودست» و در تهران، جنوبشهریاند که دسترسی به اینترنت نداشته و نمیتوانند بلیتِ اینترنتی خریداری کنند. ضمنن حکومت اعلام کرد که برای ورزشگاه ۸۹ هزار نفری آزادی، فقط ۵۷ هزار بلیت خواهد فروخت. بعدها ما متوجه شدیم که نیمی از آن بلیتها را بین پاسدارها و بسیجیهای تهران، کرج و قزوین پخش کردهاند که آنها با پیراهن سیاه و جلیقۀ زرد، در ورزشگاه حاضر شده بودند؛ اگر فیلمهای آنروز (ورزشگاه و مترو) را مشاهده کنید، متوجه میشوید که بینِ افرادی که لباس آبی پوشیدهاند، شخصی با لباس مشکی وجود دارد. از طرفی رئیسجمهور (حسن روحانی) پنجروز قبل از دربی، اعلام کرد که حضور زنان در ورزشگاه، فعلن با قوانین کشور در تضّاد بوده و ممکن نیست! اگر توجه کرده باشید، در ورزشگاه اعلام میکنند که بازیهای بعدی با حضورِ زنان شروع خواهد شد و ورودشان به ورزشگاه آزاد است. در حالیکه رئیسجمهور پنجروز قبل چیز دیگری را اعلام میکند.
و بلافاصله پس از آن، فرمانده نیروی انتظامی تهران اعلام میکند که با حضور زنان، پشت درِ ورزشگاه، شدیدن برخورد میشود! اما وقتیکه متوجه شدند این تهدیدها بیفایده است، زمان بازی را تغییر دادند که کنترل اعتراضات ممکن باشد. حکومت از فراخوانِ ما بهشدت ترسیده بود و دقیقن سهروز پیش از بازی در وبسایت پرمخاطبِ ورزش سه، طی مطلبی با تیتر درشت مینویسد که «ورزشگاه آزادی بمب است». سوژهاش این بود که: ورزشگاه آزادی کهنه است و از لحاظ ساختوساز دچار مشکل بوده و امنیتی ندارد و هر لحظه امکان دارد گوشهای از آن فرو بریزد؛ اما گفت: بمب است! یعنی ممکن است که در آنجا بمب هم بگذارند. تا مردم بترسند ورزشگاه نروند. اما این حیله هم کارساز نبود. تا اینکه شانزده ساعت پیش از مسابقه اعلام کردند که «بلیت تمام شد». در حالیکه دیدیم ورزشگاه صندلیهای خالیِ زیادی داشت.
بسیاری از فوتبالدوستان قصد داشتند که در ورزشگاه بلیت خریداری کرده و در بازی شرکت کنند که بلیتی گیر نیاورده و پشت در میمانند؛ این جمعیت را ما در فیلمها مشاهده میکنیم! ما فقط شش روز وقت داشتیم تا به مردم آموزش بدیم که در ورزشگاه هماهنگ باشند و برنامه و خبرهای ما به گوششان برسد که بتوانند برنامههایی را که مطرح کردهایم، اجرا کنند. اما سه روزِ اولِ ما صرف جدل با تحریمکنندگانِ استادیوم شد که در نهایت قبول کردند پشت در استادیوم حاضر شوند. اما در اینباره هم هیچگونه تبلیغاتی نکردند. رسانههای «من و تو و ایران اینترنشنال» تا لحظاتِ پیش از بازی اعلام میکردند که کسی به ورزشگاه نرود. درواقع همه ما را تنها گذاشتند و ما بسیار تنها بودیم! ما در فیلمها میبینیم که حتی یکنفر هم پشت درِ شرقی حضور ندارد؛ درِ شرقی جاییست که بازیکنان از ورزشگاه خارج میشوند! باوجود اینکه تبلیغاتِ زیادی مبنی بر «ما به ورزشگاه آمده و ورزشگاه را با نرفتن به داخلِ استادیوم، تحریم میکنیم» انجام شده بود، اما هیچکسی در بیرون از ورزشگاه حضور نداشت. فقط تعدادی از همراهانِ ما که برای خریدِ بلیت آمده بودند، آنجا حضور داشتند.
دو روز قبل از مسابقه به «آقای روحالله زم» خبر میرسد که بالای بیستهزار نیروی بسیج و پاسدار را در داخلِ استادیوم، مأمورِ مقابله با دربی دختر آبی کردهاند. ما تصمیم گرفتیم که این خبر را فاش نکنیم تا هزینهای که به حکومت غاصب وارد میکنیم بیشتر شود. پس نیروهایمان را به داخلِ ورزشگاه فرستاده و در ورزشگاه و یکساعت قبل از مسابقه شروع به گرامیداشت دختر آبی و شعاردادن کردیم. اما پس از دیدنِ شعاردادنِ مبارزان در ورزشگاه، ناگهان لشگری از جلیقهزردها و سیاهپوشهای بسیجی به استادیوم هجوم آورده و یکساعت پیش از بازی، تمام ورزشگاه را با عکسهای شهدای حرمسرای بشار اسد پُر میکنند که در پایینِ طبقۀ دوم ورزشگاه میبینیم که به دیوارها عکسهای مدافعان حرم بشار اسد، چسبانده شده است.
این اکتها از پیشتعیینشده نبوده و تنها هدفشان ایجاد رعب ترور (وحشت) بود. در همان لحظات پارتیسانها گزارش دادند که در بین هر دونفر تماشاچی، یکنفر سیاهپوشِ اطلاعاتی وجود دارد. میدانید که کسانیکه به تماشای دربی میروند، طرفدارنِ دوآتشه هستند که یا سرخ میپوشند و یا آبی! هرگز سیاهپوش نیستند! این گروه(سیاهپوشها) اساسن هیچ ربطی به فوتبال نداشتند. در نتیجه ما سه گروه از پارتیسانهای اصلی را در سهقسمت از ورزشگاه مستقر کرده بودیم که اینها باید بهطور ویژه عملیات میکردند. همان لحظه به آنها اعلام کردیم که مطلقن کاری نکنند، چون شناسایی میشوند. بقیۀ پارتیسانها هم مأمور شده بودند که فقط در شعارهای هواداران دست ببرند؛ مثلن اگر دوباره همان ورژن مسابقهای را که در تلویزیون نشان دادند، نگاه کنید، متوجهِ سانسورِ مطلق خواهید شد. در تلویزیون یک کلوزآپ داشتید؛ معمولن در مسابقات فوتبال، دوربین بسیار روی مردم رفته و تماشاچیها را نشان میدهد. اما در این دربی، دوربین روی زمین بود و اگر روی مردم میرفت، فقط طبقۀ اول را نشان میدهد، درحالیکه نیروهای ما در طبقۀ دوم بودند، چون در طبقۀ دوم بلیتها ارزان و در آنجا درهای خروج بسیار بودند. ما در این نقطه تمرکز داشتیم، اما دوربین اصلن آن قسمتها را که ما کولاک کردهایم، نشان نمیدهد. زمانیکه دوربین بهسمت استقلالیها میرود، شما با سکوت مواجه میشوید! اینها مسائلی هستند که پشتپردهی این قضایا بوده. شما ورژنِ فیلم سانسورشدهی خودِ حکومت را میبینید. در همان فیلم صدای بلندِ «توپ، تانک، فشفشه» را هم میشنوید. اما «آخوند باید گم بشه» از این صحنه سانسور میشود.
سهنفر از رفقای ما از این صحنه فیلم گرفتهاند اما بلافاصله موبایلهایشان گرفته میشود. درواقع این مزدورانِ بسیجی وحشت داشتند از عکس و فیلم. آنهمه آدم را فرستاده بودند تا فیلمی از ورزشگاه بیرون نرود! و حتی موبایل تماشاگرهای عادی را هم با کتک از آنها میگرفتند. چنان مردم را عصبانی کردند که صندلیها را شکستند و از بتن زیر صندلی بهجای سنگ استفاده و به زمین پرتاب کردند که شما این تصویر را در تلویزیون دیدهاید! بااینهمه این تمام ماجرا نبود. یکساعت پیش از مسابقه بلندگوی ورزشگاه ادعا کرد که خبر خوبی دارد: از هفتۀ آینده حضور خانمها در ورزشگاهها آزاد خواهد شد! طوریکه در همان لحظه من پیامهای بسیاری از ورزشگاه دریافت کردم که بچهها نوشته بودند: ما پیروز شدیم! در همان دقایق تلویزیون من و تو و ایران اینترنشنال سه خبر رسانده که این خبر را با یک مضمونِ درشت زده و همین خبر را مطرح کردند؛ تبعیضها تمام شده و از این بهبعد در ورزشگاه زنان حضور خواهند داشت! این گزارشی از اتحاد حزب ایرآنارشیست و کانال پرطرفداری بهنام آمدنیوز است. یعنی تمام رسانههای داخلی و خارجی علیه کانال تلگرامی آمدنیوز جنگیدند و آنهمه نیروی بسیج، سپاه و اطلاعات روبهروی پارتیسانهای یک حزب ریزومی و اینترنتی ایستادند.
این حرکتها تازه آغاز اتحاد ما بود، در حالیکه ما وقت کافی برای آموزش مردم در اختیار نداشتیم. اما دستاورد ما بسیار بزرگ بود؛ دستاورد ما در این مبارزه، نوع فراخوان و برنامهمحوری، رفتارزنیِ سیتماتیک و البته اتحاد کوچک ما بود که حکومت غاصب را متحمل هزینۀ بسیار بزرگی کرده است؛ گسیلِ آنهمه نیرو و تبلیغات بسیاری که در داخل و خارج کشور انجام دادهاند. ما در طیِ یکهفته بسیار مبارزه کردیم و این چیزهاییست که باید شما بدانید و ببینید. ما به هدفِ خود رسیدیم؛ هدف ما این بود که علیه پروپاگانداییستهای جمهوری اسلامی که طی بیست ماه گذشته وحشت را به کاروانِ مردم آوردهاند و آنها را از مبارزه ترساندهاند. مشکل بزرگ مردم ما این است که میترسند! و ما میخواستیم که به مردم نشان دهیم: شما ابرقدرت دوم هستید. این حکومت است که مثل شغال از مردم میترسد و به نظرم حقارت و زبونی حکومت را طی هفته گذشته همه شاهد بودند.
و دنیا دارد این صحنهها را مانیتور میکند. آنهمه نیرو در ورزشگاه! آنهمه تغییر رأی! در همان ورزشگاه بارها اعلام کردند که در بازیهای بعدی، زنان هم در ورزشگاه حضور خواهند داشت. چنین چیزی بهمعنای پیروزی و دستاورد ما بود. اما ما این را پیروزی نمیدانیم؛ انقلاب و براندازی یکشبه اتفاق نمیافتد! ما این اتحاد کوچک را، آغاز یک کار بزرگ میدانیم؛ درواقع ما با این اتحاد، آغاز قیام سراسری جانان را رقم زدهایم، درود بر شما.
«گزارش علی عبدالرضایی دربارۀ جزئیات پروژۀ دربی دختر آبی»