ایرانارشیسم چیست؟ _ علی عبدالرضایی

ایرانارشیسم
این مطلب مربوط به سخنرانی علی عبدالرضایی در گروه تلگرامی ایرانارشیسم است که توسط یکی از اعضای فعال گروه پیاده شده است.

یازده سال پیش که تز ایرانارشیسم را نوشتم، علاوه بر بحث در رابطه با این تز، و نشان دادن وجه اشتراک‌مان با بحث مارکس در مورد انترناسیونالیسم، نوع گاردی را هم که با شوونیست‌­­ها و جینگوییست‌های انگلیسی و ناسیونالیسم داریم، مشخص کردم. اما مسئولیت ما نسبت به منافع ملی چیست؟ چرا در وهله­‌ی اول برای ما منافع ملی و ایران مهم است؟ چرا فکر می‌کنیم در این دوره­‌ی تاریخی و با توجه به شرایط حاکم، پیشنهادهای ایرانارشیسم می­‌تواند به ما کمک کند؟ اساسن ایرانارشیسم چگونه حکومتی را برای بعد از براندازی و چه مدل ساختارهای سیاسی را پیشنهاد می­‌دهد؟ مدل خاصی از ساختار سیاسی کمونالیسم (جز در مسائل فرهنگی) را در روژاوا و در پیشنهادهای موری بوکچین می‌بینیم، ولی در نوکمونالیسمی که در ایرانارشیسم آن را پیشنهاد کرده‌­ایم، این ساختار مبنای آزادی پیدا می­‌کند و ما در مینی­ سیستم‌­ها این موضوع را بسط داده و وارد جزئیات بیش­تری شده‌­ایم. طوری که از لحاظ فرهنگی با فرهنگ ما کاملن هم­خوانی دارد. این سیستم ضد اقتدار و ضد دیکتاتوری­‌ست و برای جامعه­‌ی دیکتاتورساز ما که از ملا و محمد هم شاه می‌­سازد، بسیار مفید است. البته مردم ما در حالی از محمد، شاه ساخته‌­اند که محمد ضد شاه بود و کسی را به عنوان جانشین برای خودش تعیین نکرد و به همه گفت که بعد از من رای‌گیری کنید. اما تشیع این سیستم را هم پادشاهی کرد؛ چون ایرانی­‌ها معمولن سیستم دیکتاتوری را در همه‌­ی امور وارد می‌­کنند. آ­‌ن‌­ها فردپرستند و از شخص یک خدا می­‌سازند و در اصل خدا-انسان­ انگارند. از این بابت ساختار ایرانارشیسم علی­رغم حس ملی‌گرای خودش ضد اقتدار است، یعنی گارد و انتقاد خودش را نسبت به اقتدار کلاسیک و شاه‌ساز مطرح می‌کند ولی این موضوع باعث نمی‌شود که نسبت به وطن­ش و جهان‌وطنی حسی نداشته باشد. ما به شدت به جهان­‌وطنی معتقدیم ولی بیش از جهان‌­وطنی به وطن‌دوستی علاقه داریم و جهان­‌وطنی نباید باعث شود که نسبت به منافع وطن­مان بی‌تفاوت باشیم. ما با احزاب چپ و توده‌­ای­‌ها که جهان­‌وطنی را با وطن‌ستیزی این‌همان کردند، فرق داریم و اساسن ضد وطن‌ستیزی هستیم و هر کسی را که کوچک­ترین دشمنی با ایران داشته باشد و بخواهد بین شهروندان ایرانی فاصله بیندازد، از خود دور می­‌کنیم. در اصل ما به پساسوسیالیسم و پساآنارشیسم نزدیک هستیم و در عین­‌حال قرائت‌های خاص خودمان را در امور مختلف داریم.
همان­طور که در اوایل بحث گفتم من یازده سال است که ایرانارشیسم را مطرح کرده‌­ام و بیست ­و پنج سال برای شناساندن آنارشیسم فعال بوده‌­ام. این در حالی‌­ست که در آن زمان حتی روشن­فکران ایرانی، آنارشیسم را هرج ­و­مرج ­طلبی معنی می‌کردند. البته این توطئه‌ای بود که ملاها، روشن­فکران و به‌­خصوص حزب توده با ترجمه­‌ی کتاب‌هایی درباره­‌ی آنارشیسم کلید زدند و معنای آن را تحریف کردند، آن­‌ها بیش­تر کتاب­‌های کسانی را ترجمه می­‌کردند که در اروپا ضد آنارشیسم بودند. آنارشیسم جنبه‌­ی رادیکال دارد و اساسن آنارشیست­‌های رادیکال به فکر پیروزی زودرس­ند و حتی از ترور، تظاهرات خشن و هر سیستم براندازی استفاده می‌­کنند، چون ضد دولت­‌ند و حکوت را حق مردم می‌دانند. در آن زمان دولت را به عنوان نظم‌بخش تعریف می‌کردند، اما طبق تجربه‌­ی الان بسیاری از دولت­‌ها در خدمت سرمایه­‌داری هستند و در واقع دولت‌ کارگزار مراکز بانکی و سرمایه‌داری­‌ست و این موضوع در تمام دنیا ثابت شده، و حتی دولتی که مارکسیست‌ها از آن حرف می‌زدند، در نهایت منجر به چیزی جز دیکتاتوری نشد. در کل از این بابت ما نگاه دیگری به قضیه داریم و شعار اصلی ما انقلاب شعوری­‌ست. من به تمام ایرانی­‌ها توصیه می­‌کنم که مطالعه کنند و به شناختی از ساختارهای سیاسی برسند؛ زیرا اگر احزاب مختلف مثل اصول­گراها، اصلاح‌طلب‌ها، اقتدارگراها و… از ما سوءاستفاده می‌کنند، دلیل­ش این است که ما ساختارهای سیاسی را نمی‌شناسیم و در این‌­باره مطالعه­ نکرده‌ایم که بتوانیم از این ساختارها پیشنهاد بگیریم و یک ساختار سیاسی ایرانی را تعرف بکنیم. ایرانارشیسم یک تز سیاسی ایرانی است و برای اولین بار یک ایرانی زحمت کشیده و وارد جزئیات شده و به ساختارهای سیاسی مختلف، با توجه به زاویه ­دیدهای ایرانارشیستی نگاه می­‌کند.
اخیرن در توئیتر طرحی دادیم و از ترامپ خواستیم که برجام را لغو کند، و این سوال برای خیلی‌ها پیش آمد که چگونه ممکن است آنارشیست‌­ها از سرمایه‌داری دفاع کنند؟ این عده هنوز نفهمیده‌­اند که ما از سرمایه‌داری دفاع نمی‌کنیم؛ کما این‌که من حدود دو سال پیش در کتاب‌ «آنارشیست‌ها واقعی‌ترند» و بعدها در کتاب «کارناوال‌های انتخاباتی» موضع خودم را مشخص کرده‌ام و قبل از هر ایرانی دیگری در مورد سیاست­‌های ترامپ قبل از پیروزی‌­اش در انتخابات آمریکا نوشته‌ام و در رابطه با نظام سرمایه‌داری و حوزه­‌ی دیدی که ترامپ نسبت به دنیا دارد، بحث کرده‌­ام. ما باید به منافع خودمان توجه کنیم. در حال حاضر مردم ما در زیرزمین جهان اسیرند، مردمی که گروگان یک حکومت ملاشاهی هستند. اسم این حکومت را حکومت ملاشاهی گذاشته­­‌ام زیرا از نظر من، ما گرفتار یک حکومت ملاشاهی هستیم و جمهوری اسلامی بیش­تر شبیه شوخی­‌ست. ما نیز ادبیات سیاسی خودمان را داریم و این‌ها کلمات من هستند که شناسنامه دارند. مثلن وقتی می‌گوییم جاعش، مادرسید، ملاگایی، ملاشاشی و … درباره­‌ی تک­‌تک‌شان بحث تئوریک داریم و این­گونه نیست که صرفن فقط از زبان کثیف استفاده کرده باشیم. البته آدم‌های سطحی که دارای اخلاق اسلامی هستند، نگاهی منفی به این کلمات دارند. مثل کل چپی‌هایی که از سوسیالیسم اسلامی پیروی می‌کنند. اساسن هیچ سوسیالیست مسلمانی ربطی به کمونیسم اروپایی ندارد، ما با کمونیست‌های اروپایی وجه اشتراک زیادی داریم ولی وجه اشتراکی با کمونیست‌های ایرانی و روسی که مشتی ابله و مرتجع‌­ند، نداریم. آن­‌هایی که می‌گویند ایرانارشیست هستند باید بسیار مطالعه کنند و بحث‌های ما را بشنوند، چرا که شاید اصلن مخالف این بحث‌ها باشند. یکی از بحث‌های کلیدی ما کوچک کردن حکومت مرکزی است؛ زیرا ما یک سایه‌ی بلند نمی‌خواهیم که مثل پدربزرگ یا پدرخوانده بالای سر ما باشد. حکومت مرکزی مثل یک دفتر مرکزی­‌ست و ما می‌خواهیم هر شهری (نه هر استانی) یک حکومت مستقل به مثابه یک کانتون داشته باشد و این شهر یا حتی بخش، باید مستقل و تولیدکننده نیز باشد.
اما آیا ما صرفن در حال ساختن یک حزب هستیم؟ آیا ما حزبی درست می‌کنیم تا قدرت را در دست بگیرد؟ آیا مثل اکثر احزاب سیاسی ایران که به فکر رسیدن به حکومت‌ند، فکر می‌کنیم؟ آیا ما رهبری را انتخاب کرده­‌ایم که در آینده نخست‌وزیر یا رئیس­‌جمهور شود؟ نه. ایرانارشیست‌ها هرگز قصد حکومت ندارند؛ زیرا این موضوع با فلسفه­‌ی آنارشیسم هم‌­خوانی ندارد و ما اساسن مشاوران مردمیم. در واقع آنارشیست­­‌ها چپ‌های واقعی، تنها اپوزیسیون یک حکومت و رفرمی‌ست‌ به معنای واقعی کلمه هستند. شما وقتی می‌خواهید قدرت را در دست بگیرید منافعی را دنبال می‌کنید و منتقدی که منافع خاص خودش را دنبال کند، منتقد واقعی محسوب نمی­‌شود. معمولن همه­‌ی احزاب سیاسی در پی به دست آوردن قدرت­ند و می‌خواهند رئیس‌­جمهور آینده بشوند، برای همین از حکومت وقت انتقاد می­‌کنند و مدام در حال رقابت­‌اند تا رای بیش‌تری جمع کنند. ولی ما دنبال رای گرفتن و به رای گذاشتن خودمان نیستیم، ما خود رای هستیم و به مردم کمک می‌کنیم تا بهترین‌ها را انتخاب کنند و وقتی که حتی سیستم بهتر انتخاب شد، منتقدش می­‌شویم تا آن سیستم خودش را اصلاح کند. منظورم این است که ایرانارشیست‌ها دائم منتقدند، بدون این‌که در پی به دست آوردن قدرت باشند. در واقع کار ما انتقال آگاهی به مردم است و به همین دلیل شعار انقلاب شعوری را سر می‌دهیم. فلسفه‌ی آنارشیسم بر پایه­‌ی ضد رئیس و ضد سرور بودن بنا شده و ما در پی رهبر نیستیم. اما حالا باید چه­‌کار کنیم؟ ما بحث‌هایی در نوکمونالیسم داریم که توضیح می‌دهد چگونه دمکراسی از پایین اتفاق می‌­افتد و به‌­طور مستقیم اِعمال می­‌شود. اساسن دمکراسی مستقیم چیست؟ تاویلی که اغلب شما از دمکراسی دارید، دمکراسی غیرمستقیم است. شما نماینده انتخاب می‌کنید، مثلن شهری با جمعیت هفتادهزار نفر وجود دارد که چهل­‌هزار نفرشان به یک کاندید رای می‌دهند و او را راهی مجلس می‌کنند، اما در این میان سی­‌هزار نفر باقی‌مانده در نظر گرفته نمی‌شوند. نماینده­‌ی منتخب به مجلس می‌رود و با نمایندگان دیگر جمع شده و مجلسی را می‌سازند، در این بین قوانین مختلفی به تصویب می‌رسند و افرادی هم به عنوان وزیر و نخست‌وزیر و… انتخاب می‌شوند، اما این‌جا هم دوباره دمکراسی غیرمستقیم شکل می‌گیرد و باز هم شما به‌طور مستقیم قانون‌گذار نیستید. در نوکمونالیسم دمکراسی مستقیم را داریم و این یعنی هر وقت قانون نقض شود، شما چهار سال یا مثل انگلستان شش سال منتظر نمی‌مانید که پیشنهادتان را مطرح کنید. در این سیستم بلافاصله می‌توانید تاثیرگذار باشید. اساسن تمام ساختارهایی که ما در موردشان بحث می‌کنیم به روز شده و مربوط به جوامع امروز و آخرین تجربه‌های انسانی‌‌اند و در حال حاضر می‌توانند تنها راه پیروزی ما باشند؛ زیرا این ساختارها ‌آن‌قدر پتانسیل دارند که ایرانی‌ها را برای همیشه از شر دیکتاتوری، اتوریته و اقتدار نجات دهند. معمولن وقتی در ایران بحث حزب می‌شود، مردم فکر می‌کنند که حزب یعنی عده‌ای سنگ خودشان را به سینه می‌زنند و به دنبال قدرت، مقام و پول هستند، اما این مسئله در رابطه با آنارشیست‌ها صدق نمی‌کند زیرا آن‌ها در هیچ کجای جهان به دنبال قدرت و مقام نیستند. ما حتی در مجلس هم نماینده نخواهیم داشت و این در حالی‌ست که می‌توانیم این کار را بکنیم. اپوزیسیون بودن یعنی نقش اصلاحی و نقش روشن‌فکری داشتن. در واقع هر روشن‌فکر، شاعر و نویسنده‌ای آنارشیست است چرا که روشن‌فکر نقش اصلاحی دارد، او مدام انتقاد می‌کند؛ چون می‌خواهد جهان بهتری داشته باشد. در نتیجه می‌توان گفت که اساس آنارشیست، انتقاد است و وقتی می‌گویم تنها چپ‌های واقعی آنارشیست‌ها هستند، چپ معنای منتقد را می‌دهد. به جرات می‌توان گفت که تنها اپوزیسیون واقعی نیز آنارشیست‌ها هستند؛ زیرا اپوزیسیون در اصل به معنای مخالف است نه به معنای بدیل قدرت. آنارشیست‌ها جانشینی قدرت را نمی‌خواهند چرا که اگر در پی قدرت باشند و بخواهند بدل به رئیس شوند و ساختارهای سیاسی را در دست بگیرند و اعمال اتوریته کنند، دیگر آنارشیست نیستند. پس اساسن به دست آوردن قدرت با آنارشیسم هم‌خوانی ندارد. اگر بحث حزبی می‌کنیم و می‌خواهیم جمعیتی صاحب صدا داشته باشیم، به این دلیل است که چنین جمعیتی می‌تواند اعمال فشار کند و سیستم را درست کند. در حال حاضر ما توسط گروه‌هایی که خودشان را برانداز می‌دانند مدام سانسور می‌شویم و این در حالی‌ست که آن‌ها از بحث‌ها و حتی اسامی ما استفاده می‌کنند! اما چرا اسم ایرانارشیسم حذف می‌شود؟ چون آن‌ها این تز را نمی‌شناسند و حال مطالعه کردن هم ندارند و کورکورانه سعی دارند فضاسازی کنند. مثلن می‌گویند فلانی ایرانارشیست است ولی از ترامپ حمایت کرده! آن‌‌ها نمی‌فهمند که ما از ترامپ و هیچ سرمایه‌داری حمایت نمی‌کنیم، ما فقط از ایران و چیزی که به نفع مردم است، حمایت می‌کنیم. ممکن است دو گرگ به جان هم بیفتند. یکی گرگ نزدیک باشد و دیگری گرگ دور، منطق و سیاست می‌گوید که باید اول گرگ نزدیک را از بین برد چرا که در حال دریدن است، و اگر از پس گرگ نزدیک بربیایید، گرگ دور اول به او غالب می‌شود و در نهایت نابودش می‌کند. البته ما در هر شرایطی گرگ‌ستیزیم اما اول باید گرگی (ملائیسم، ملاشاهی و جمهوری اسلامی) که دارد مردم را می‌درد و منافع ملی ما را از بین می‌برد، نابود شود. پس ما از هر امکانی برای تحقق این خواسته استفاده می‌کنیم و در صورتی که لازم باشد وارد معامله می‌شویم. ما مسلمان و ایدئولوژیک نیستیم و شیوه‌ی خر رنگ‌کنی را پیشه نخواهیم کرد. این‌که به دروغ ادعای استقلال و آزادی بکنیم و در عین‌حال، انگشت روسیه از شمال و انگشت چین از جنوب در کون ما باشد و دو استعمار کثیف ما را چپاول بکنند، تنها از حکومت مادرسید جمهوری اسلامی ساخته است. ما ترجیح می‌دهیم با آمریکا تعامل داشته باشیم و مثل ژاپن و کره جنوبی و یا حتی مالزی بشویم. ایرانی که این‌همه استعداد ژئوپولتیک و ژئواکونومیک و در عین‌‌حال استعدادهای انسانی فراوانی دارد، چرا باید از بین برود؟ سالانه حداقل یک‌ونیم میلیون مغز از کشور خارج می‌شوند، این‌ عده چه کسانی هستند؟ کانادا و استرالیا در صورتی مهاجر می‌پذیرند که فرد موردنظر تحصیل‌کرده و فوق لیسانس به بالا باشد. چرا مغزهای ما از ایران می‌روند تا آن‌جا کار کنند؟ مگر آن‌ها سرمایه‌ی ما نیستند؟ تمام روشن‌فکرهای ژنی ما از کشور رفته‌اند و آن‌هایی که مانده‌اند، یا کشته شده‌اند و یا حاشیه‌نشین هستند. این یعنی ضرر! اصلن من چرا باید این‌جا باشم و طی سه سال گذشته با اینترنت برای شاگردانم کارگاه شعر برگزار کنم؟ من در تمام دنیا کلاس برگزار می‌کردم و اغلب بچه‌های ایرانی مدام به من می‌گفتند که چرا ما نباید از کلاس‌های شما استفاده کنیم؟ در واقع کار تلگرامی من این‌گونه شروع شد. وقتی با نسل جدید آشنا شدم و معضلات‌شان را دیدم، متوجه شدم معضلات آن‌ها نسبت به هجده سال پیش فجیع‌تر است، چرا که سیستم حاکم در آن‌جا کثیف و ضد انسانی‌ست و برای همین ما حتی به عنوان وطن‌دوست هم نه، بلکه به عنوان انسان آغاز به اعتراض کردیم. به این علت در قیام فرودستان کالجی‌ها نقش مهمی داشتند و نوع شعارهایی که انتخاب می‌شد به‌شدت رادیکال بود و ما لحظه به لحظه از ششم دی ماه تا زمانی که قیام سرکوب شد، در نبض جریان بودیم. من در آن پروسه‌ی زمانی هر روز بیانیه می‌دادم و مدام علیه آتش‌بار فکری اصلاح‌طلبان می‌نوشتم و طی همان ده روز کتابی نوشتم که بعد‌ها به نام «فراداستان فرودستان» منتشر شد. ما به دنبال قدرت نیستیم چرا که آتش‌بار انتقادی ما قدرتمند است. ما فقط به مردم کمک می‌کنیم که دوباره فریب نخورند و اساسن کار یک حزب سیاسی همین است.
از دید من، ما تابه‌حال حزب سیاسی به معنای واقعی کلمه در ایران نداشته‌ایم. البته حزبی به نام حزب توده داشتیم که با گذشت زمان تبدیل به سازمان جاسوسی شد و از ماهیت یک حزب فاصله گرفت. بقیه‌ی احزاب هم کار حزبی نکرده‌اند. کار حزبی یعنی گفت‌وگو با مردم، تزریق شعور سیاسی و کار فرهنگی کردن. البته حزب توده قبل از انقلاب کارهای مثبتی را انجام داد، مثل ترجمه‌ی برخی از آثار ادبی، ولی این حزب به جای این‌که فرهنگ را عوض کند و شعور سیاسی را بالا ببرد، اعضایش را تربیت کرد تا در آموزش و پرورش و ارتش کار جاسوسی بکنند. متاسفانه اغلب توده‌ای‌ها افسران ارتش بودند و این در حالی‌ست که افسران ارتش باید شدیدن ملی‌گرا و در حال دفاع از منافع ملی کشور باشند. اما افسران توده‌ای کار جاسوسی می‌کردند و به روسیه اطلاعات می‌دادند. چرا؟ چون فکر می‌کردند روسیه کشوری‌ست که قرار است جهانی شود و سوسیالیسم روزی تمام جهان را تسخیر خواهد کرد و به راحتی با این چرندیات فریب می‌خوردند. این در حالی‌ست که ما دیکتاتورتر از استالین و استعماری کثیف‌تر از استعمار روسیه نداشته‌ایم. استالین هم همان کسی بود که زبان روسی را بر خلاف شعارهایش همه‌گیر کرد. در حال حاضر هم با تعریف سوسیالیسم اسلامی ما به جمهوری اسلامی رسیدیم. به هر حال کار ما این است که با مردم گفت‌وگو کنیم و تاثیرگذار باشیم. احزاب ما ( احزاب حکومتی و احزاب غیرحکومتی) فقط به فکر رای گرفتن از مردم و مدام در حال مبارزات خودشان‌ند و اساسن به فکر مردم نیستند. آ‌ن‌ها اغلب می‌خواهند بعد از براندازی حکومت را در دست بگیرند و در این‌باره حرف می‌زنند که ما چگونه بر شما حکومت خواهیم کرد! همین حالا هم کسی تز مبارزاتی نمی‌دهد و درباره‌ی چگونه عمل کردن کمکی نمی‌کند. آن‌ها تنها از پیشنهادات و چگونگی حکومت بعد از براندازی می‌گویند، پیشنهادات‌شان بد هم نیست ولی اغلب‌شان به فکر قدرت‌ند، نه مردم و این همان چیزی‌ست که ما فریاد می‌زنیم. برای همین آنارشیسم مهم‌ترین و اساسی‌ترین پیشنهاد برای ایرانی‌هاست؛ زیرا ابدن در پی قدرت نیست. هر وقت کسی با داعیه‌ی آنارشیسم خواست رای جمع کند، دیگر آنارشیست نیست. در حالت کلی کسی نمی‌تواند ادعا کند که ما سنگ خودمان را به سینه می‌زنیم و دنبال قدرت هستیم، چرا که این مسئله خلاف مرام ماست.

از کتاب ایرانارشیست‌ها از فردا آمده‌اند

اشتراک بگذارید!