این مطلب مربوط به سخنرانی علی عبدالرضایی در گروه حزب ایرانارشیسم است که توسط یکی از اعضای فعال گروه به متن تبدیل شده است.
زمانیکه با پیامهای جنبش کارگران نیشکر هفتتپه و کارگران فولاد اهواز مواجه میشوم، یا سخنرانی و صحبتهای یکی از لیدرهای کارگری را میشنوم آرزو میکنم که ای کاش تمام اعضای حزب ایرانارشیست در شوش و اهواز بودند. کریم سیاحی بازاریها، معلمان و دانشجوها را دعوت به مبارزه میکند و این حرکت بزرگیست. در حالحاضر ما در آنجا با خلاء پیامرسان روبرو هستیم. مقاومت امثال کریم سیاحی و اسماعیل بخشی و کسانی که جای اینها میآیند در برابر سرکوبگرهای زامبیوار و بلاهت محور رژیم ملاشاهی کار آسانی نیست. آنجا نیروی سرکوبگر از هیچ اصل انسانی تبعیت نمیکند، در نتیجه هر چقدر که کارگرها را تنها بگذاریم بیشتر به انسانیت ظلم کردهایم. جنبشهای سیاسی و مدنی در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان در این شرایط در صورتی میتواند بار آزادیخواهانه و عدالتخواهانه داشته باشد که با تمام حرکتهای اعتراضی و عدالتخواه کشور همراه و همصدا باشد. ساکت و بیتفاوت بودن نسبت به سرکوب کارگران، معلمان و جنبش زنان معنایی جز همکاری و همراهی با زامبیها و مزدوران حکومت ملاشاهی ندارد. اساسن سکوت در برابر سرکوب کارگرها بهمعنی همکاری با نیروهای مزدور است. ما ایرانارشیستها همیشه و هنوز به همکاری و همیاریِ تمام اقشار و اقوام ایرانی تأکید داشتیم و داریم و با هر نوع پان و جریان پانکرد، پانتورکی و پانایرانی زاویهای شدید داریم. در شرایط حاضر ارتجاع گرگ خاکستری همان قدر پلید و خطرناک است که بالماسکههای آریاییگرایی. اساسن همهی اینها بار نژادپرستی دارند و اصالتی جز ایجاد جدایی و تفرقه بین اقوام ایرانی ندارند. ما روزهای سختی را میگذرانیم. روزهایی که حواسمان باید جمع باشد. تمام حرکتهایی که قصد جداسازی و ایجاد تفرقه دارند، هدفی جز همکاری با نیروی سرکوبگر ملاشاه ندارند. یک جریان نمیتواند ادعای عدالتخواهی و آزادیخواهی داشته باشد و نسبت به جنبشهای کارگری، جنبشهای زنان یا معلمان سکوت کند. مبارزه و جدال برای احیای حقوق کارگران، آزادی و عدالتخواهی بازار خریدوفروش نیست. اینجا ما رقابت و معامله نداریم یا به مقدار سود و زیان هر طرف فکر نمیکنیم. پس دفاع از عدالت و آزادی مرز مکانی، قومیتی و طبقاتی ندارد. فقط مردم آزاده و آزادیخواه میتوانند بر چنین ظلمی که بر همهجا سیطره دارد پیروز شوند و این اتفاق نمیافتد مگر اینکه همه باهم همقسم شوند. ما همراه آن کرد کولبری هستیم که نانش آغشته به خون گلولهی جنایتکاران است. روح و جان ما با آن عرب، بلوچ و آن زن بهجان آمدهایست که در خیابانهای تهران رودررو در برابر قصابهای سرکوبگر میایستد و سکوتش فریاد و خشم فروخوردهی ظلم ولایت فقیه است، یا آن دختری که در اصفهان به صورتش اسید میپاشند. ما در هر گوشهای که صدایی بلند شود با آن فریاد میشویم. اساسن بی اعتنا بودن در مواجه با رنج دیگران نامش نمیتواند چیزی جز رفتاری علیه انسان باشد. سکوت در شرایط حاضر مطلقن انسانی نیست. این روزها ما هر لحظه با یک فاجعه مواجهایم و در هر گوشهی کشور فاجعهایی اتفاق میافتد و مدام همه سکوت میکنیم و حکومت ملاشاه یاد گرفته با ایجاد تفرقه شهرها را تکبهتک بگیرد و سرکوب کند. این اتفاق بارها افتاده است مثل کشاورزان اصفهان، اعتصاب بانه، قیام خرمشهر و اهواز. از ۶دی ماه سال گذشته یعنی ۱۱ماه اخیر، بیش از ۱۵جنبش در ایران داشتیم. ۱۵واقعه اتفاق افتاده که هیچ کدامشان همزمان نبوده و از حمایت سراسری برخوردار نبودهاند و این فقط به علت تفرقهای است که وجود دارد، در حقیقت همه منتظر معاملهاند. الان وقت معامله و بیان خواستها نیست و در حال حاضر فقط باید مبارزه کرد. امثال کریم سیاحی صدای همهی ما هستند. باید به این افراد به بازاری، فرادست، فرودست، طبقهی متوسط و خاکستری، دانشجو و دانشجو و دانشجو توجه کنیم. ۱۶آذر نزدیک است. اگر با هر جنبش دانشجویی مواجهشدیم، آن جنبش جدای از دانشجویی بودن، همزمان کارگری هم است و متعلق به همهجاست. به آذرباییجان، خوزستان، بلوچستان و تهران. کمی بههوش باشیم.