بود و باش کار و کارگر در ایران

به مناسبت همزمانی با سال روز مرگ داریوش فروهر اولین وزیر کار پس از انقلاب که توسط جاعش تکه‌تکه شد، تقدیم به لیدرهای میدانی دربند که با شهرتشان امیدواریم آزادشان کنیم و پیامشان را انتقال دهیم، #اسماعیل_بخشی، #مسلم_آرمند، #محمد_خنیفر، #حسن_فاضلی و دیگرانی که نامشان را نداریم.
کارگر مهم است
کارگر مهم است، و ما از کارگر بسیار خواهیم گفت، چون #ما_همه_کارگریم، چون حزب ایرانارشیسم حزب کارگران است حزب فرودستان است حزب برخاسته از دل قیام فرودستان است. نخستین حزب مردم‌ساخته‌ایران است که شعله قیام فرودستان را در عرصه فضای مجازی و واقعی از کف خیابان‌های ایران گرفته تا دل ایرانیان معترض خارج کشور، زنده نگه داشته است. اصولن جنبش کارگری همیشه جنبش‌چپ و ضد سرمایه‌داری بوده‌است. سرمایه‌داری کثیف ضدانسانی در هر قالبی در می‌آید تا انسان را استثمار کند در ایران عرب‌زده کنونی نولیبرالیسم مذهبی انسان را، کارگر را، زن را، مرد را، طبیعت را، ثروت ملی را و هر آنچه که بتواند را برای دستیابی به منافع بیشتر و حفظ آن قربانی می‌کند. در این مقاله ابتدا به این موضوع خواهیم پرداخت که تعریف ما از کارگر چیست و چرا کارگر مهم است و اثبات خواهیم کرد که سایر اپوزیسیون ‌نماهای کنونی که بر گرده‌های کارگر فریاد می‌زنند چگونه از کارگر برای پیش برد منافع خود در جهت براندازی بهره می‌گیرند و خطراتی را که این اپوزیسیون ها برای کار و کارگر دارند را بیان خواهیم کرد. جاعش مرده است و سرکوب جنبش‌های کارگری فقط تنفس مصنوعی به جنازه بی‌جانی است که هر روز بوی تعفن آن بیشتر می‌شود. کارگر مهم است و باید کارگر را شناخت کارگر مهم است چون که ما همه کارگریم و هنوز خطر کسانی که مانند خمینی مادرسید بر جریان‌های کارگری موج سواری می‌کنند و بعد کارگر را مانند دستمال کاغذی کنار بگذارند هست.
کارگر مهم است کارگر باید شناخته شود شناخت کارگر شناخت ما از خودمان و طبقه خودمان است.
در این مقالات خواهیم گفت چرا کارگر ترسناک است! چرا ما ترسناکیم و چرا باید قدر لیدرهای کارگری‌مان را بدانیم.
ما از اوضاع کنونی کارگران در ایران خواهیم گفت و از برنامه‌ها و ایده‌های ایرانارشیسم در این رابطه صحبت خواهیم کرد.اما قبل آن باید به این موضوع ضروری بپردازیم این که امروز در ایران چرا از جنبش‌های کارگری آنطور که باید حمایت نمی‌شود چرا شعار ساده‌ی نان، کار، آزادی، حکومت شورایی به مزاج سرمایه‌داری خوش نمی‌آید چرا کانال تلگرامی جاعش نیوز به عنوان یکی از مخاطب دارترین رسانه‌های استمرارطلب چگونه در خدمت نولیبرالیسم ملاشاشی قیام کارگری را مصادره می‌کند. چرا با طرح ایده‌ی حکومت شورایی، نولیبرالیسم مذهبی رعشه می‌گیرد و از شدت ترس به کثیف‌ترین کارها دست می‌زند ابتدا با مطرح کردن اخبار ناموسی نقطه‌نظر اذهان عمومی را از جنبش کارگری منحرف می‌کند، وقتی ایرانارشیسم ها با توفان های توئیتری و اطلاع‌رسانی این توطئه‌ را خنثی می‌کنند این بار همان حقه قدیمی را اجرا می‌کنند حقه قدیمی که در به حاشیه‌بردن و حذف لیدرهای اصلی تا حدودی موفق بوده‌است. ابتدا دختر خیابان انقلاب با مطرح شدن شاپرک شجری‌زاده‌ها به حاشیه می‌رود عکس‌هایی که از دختر قهرمان ما در خیابان انقلاب منتشر شد بدلیل عدم تایید هویت‌ش این شانس را برای جاعش فراهم کرد تا نسرین ستوده ‌ها را جایگزین قهرمان ما کند. بار دیگر در بانه در اوج اعتراض مردمی تمام درد و فریاد مردم را به نمازخواندن پشت کون این ملا یا آن ملا محدود کرد و اما این بار این بار جاعش بازی را باخته است. #اسماعیل_بخشی و دیگر دوستان دربندش را شنیده‌ایم دیده‌ایم و پیامشان را دریافت کرده‌ایم. پیامشان ساده بود! اما ضدسرمایه‌داری بود پیامشان ساده بود اما حقیقت محض ایرانارشیسم ی برای رعایت انسان بود پیامی که حتی رضا پهلوی را به عنوان یک ابژه سرمایه‌داری به طور کامل از زر زیادی زدن در قیام فرودستان حذف کرد. حرکتی که نشان داد دیگر ایرانی به دنبال ارباب نیست. گارد هفت تپه ضد اسلامی و ضدملاشاشی است. هفت تپه، شوش، شهر ایران باستان علیه سنت کثیف ارباب رعیتی بپاخاسته‌است. این صدای کارگر است این قدرت کارگر است، کارگر مهم است چون ما همه کارگریم، چون ما کارگرها در اکثریتیم. کارگر مهم است چون وقتی طبقه کارگر شناخته شود وقتی طبقه‌ی کارگر که با نفوذ سرمایه‌داری دچار گسست داخل طبقاتی می‌شود دچار بحران شد این گسستگی‌ها رنگ می‌بازند. بحران سیاسی، اجتماعی و مخصوصن اقتصادی، همه چیز را لخت می‌کند و می‌اندازد بیرون! برهنه می‌کند و در برهنگی است که از پس حجاب‌های سنت و فرهنگ و زبان قدرت، حقیقت هویدا می‌شود حقیقتی که نشان می‌دهد ما چقدر مثل هم کارگریم! ما ایرانارشیست‌ها همه کارگریم! ما اکثریت مردم ایران، ما اهالی قیام فرودستان همه در هر طبقه‌ای باشیم کارگریم
اقتصاد ایران بیمار است.تب دارد، تب چهل درجه، آدم می‌کشد. اقتصاد نولیبرالیستی به کثیف‌ترین شکل خود در قالب نولیبرالیسم مذهبی، خون ایران را می‌مکد،
اقتصاد در ایران بیمار است زیرا یک اقتصاد سالم بر مبنای فروش کالا یا خدمات است که اداره می‌شود، در واقع تقابل کارگر و کارفرماست که اقتصاد را حفظ می‌کند و الزامی به رابطه‌ی سنتی تقابل سرمایه‌دار و کارگر ندارد. در واقع برخلاف نگاه سنتی که کارگر را شرمسار از طبقه‌بندی اجتماعی‌ش در پایین‌ترین رده جامعه قرار می‌دهد. در یک اقتصاد سالم به عنوان مثال یک کارگر دستی در بخش خدمات یک رستوران یا کارگاه می‌تواند کارفرمای یک پزشک در ارائه خدمات درمانی به او باشد مسلمن خدمات درمانی پزشک از لحاظ تحصیلات و امکانات و کار توأمان فکری و دستی در سطح بالاتری قرار دارد و چه بسا خدماتش منحصربفرد باشد و برای هر بیماری جراحی مخصوصی را انجام دهد بنابراین در سطح بالاتری کار را ارائه‌ می‌دهد و درآمدش بیشتر است به طور کلی در مشاغل خاصی که مستقیم به سلامت جسمی و روانی افراد وابسته است مانند مهندسی های ساختمان، آتش‌نشانان، پزشکان، معلمان،این خواست خود جامعه است که افراد گزینش شوند و متناسب با سطح کاری که انجام می‌دهند دستمزد دریافت کنند، این منِ پزشک، من خلبان، من مدیر نباید باعث شود ماهیت کارگری شغل فراموش شده و فرد در شکافی که حکومت نولیبرالیسمی با هوشمندی به آن دامن می‌زند از ماهیت طبقه کارگری خود فاصله بگیرد و بدون هویت، در جهت برطرف کردن مشکلات صنفی‌اش، خود را در یک حرکت فرسایشی و در تقابل با جامعه احساس کند.
با این مقدمه و در تعریف از کار و کارگر باید خدمتتان عرض کنم در ایران نه کار و نه کارگر ارزشی ندارد! نه اینکه کرامتش حفظ نشود و این حرف‌ها!واقعن بازدهی ندارد! یعنی در ایران امروز ما کارکردن نمی‌صرفد! اصلن کار شما، کالای شما، خدمات شما خریدار ندارد، کسی هم نیاز ندارد ناز شمارا بکشد! چرا؟
گفتیم اقتصاد ایران بیمار است یعنی برپایه‌ی فروش نفت می‌چرخد! این اقتصاد نولیبرالیسمی مذهبی موجود در ایران اصلا نیازی به کار و کارگر ندارد! سرمایه اش را از راه کار تامین نمی‌کند بلکه می‌فروشد و خرج می‌کند، پس تا می‌تواند می‌فروشد! جاعش در ایران همه چیز را می‌فروشد از نفت و‌گازگرفته تا معادن طلا و مس و سنگ، از آب گرفته(فروش آب به کویت)تا خاک(فروش خاک باکشتی) از دریا گرفته (خزرفروشی_واگذاری عمان به چین) تا خشکی (محل دفن پسماندهای هسته‌ای روسیه) از مرد گرفته (فروش جان‌ها با عنوان شهید در سوریه) تا زن(فروش زن ایرانی در دبی، مشهد آبادان،تهران) از فکر و ایده گرفته(واگذاری امتیازثبت برندهایی مثل شعرا و پوشش و فرهنگ و آلات موسیقی برای ثبت جهانی توسط سایر کشورها)تا واگذاری جان و بدن (تبدیل ایران به بزرگترین مرکز پیوند کلیه دنیا به دلیل فروش کلیه و اعضای بدن توسط فقرا) و خلاصه همه چیز را می‌فروشد و تبدیل می‌کند
به دلار، دلارهایی که توسط خودی‌ها! از کشور خارج می‌شود تا اینجا و آنجا انبار شوند حق هم دارند! در ایران آنقدر اوضاع تولید فجیع است که به طور متوسط هزینه‌ی تمام‌شده‌ی هر کالا در ایران ۵/۱برابر کالای مشابه خارجی است، به این خاطر که دولت هیچوقت نیاز نداشته زیرساختهای مناسب تولید را فراهم کند! بنابراین می‌بینیم همیشه در ایران بازار کالای قاچاق داغ است و مصرف کننده‌های فقیر ایرانی طالب آن، فقط در سطح خرید تفاوت داریم، کمتر یا بیشتر گران‌تر یا ارزان‌تر بیشتر کالای موجود در اطراف ما قاچاق هستند! یعنی مثلن دولت حواسش نبوده ییهویی وارد کشور ما شده‌اند! از این رو تسهیلات بانکی نیز که باید گره‌ی از اشتغال باز کنند و در قالب رانت به نورچشمی‌ها اعطا می‌شود عملن تبدیل به نقدینگی شده و از چرخه‌ی تولید خارج می‌شود و اگر از خارج از کشور سر در نیاورد در بخش قاچاق سرمایه‌گذاری می‌شود.
قاچاق‌چیان بزرگی که با نام سلطان شکر مثلاً یکی از آن‌ها را می‌شناسیم یکی از مراجع تقلید شیعه است! که در زیان ده بودن کشت و صنعت نیشکر و مشکلات کارگران هفت‌تپه بی‌تاثیر نبوده است.
درست است که کار و کارگر برای حکومت مفت خور جاعش بازدهی ندارد اما عملن، مثلن! مردم,کار می‌کنند! و دستمزد می‌گیرند در این میان کارگر زن ایرانی مصیبتش بیشتر است چون هم کارگر است هم زن است و کارگر کودک ایرانی بدبخت‌تر، ما هنوز معضل کودکان کار را داریم که روز به روز بر این ننگ افزوده می‌شود اما کاسته نمی‌شود حقوق کار برای آن‌ها مطلقن تعریف نمی‌شود و از بیمه و خدمات درمانی بی‌بهره اند، آخر مگر نه این است که کودک نباید کار کند و تارسیدن به سن بلوغ از حمایت‌های همه جانبه‌ای اجتماعی بهره‌مند شود، همین‌طور کارگران فصلی و روزمزد که به هیچ عنوان اوضاع مناسبی ندارند. ما برای ایجاد یک مبارزه ی کارگری همه جانبه نیاز داریم دو موضوع را توامان دنبال کنیم اول مبارزهو دوم آموزش‌. آموزش برای همه ما الزامی است باید بدانیم مثلاً صرفن اینکه نوع قرارداد شغلی ما براساس قانون کارنیست و براساس استخدام خدمات کشوری است ما را از حقوق طبقه ای که در آن قرار داریم بی بهره نکند.
از آن طرف کارگر دستی ایرانی آنقدر فقر و گرفتاری و مشغله دارد که فرصتی برای مطالعه‌ و خودیاری ندارد و اگر فرصتی فراهم شود بهتر است دور هم زیارت عاشورا بخوانند و حسین حسین کنند تا صحبت از ایجاد سندیکاهای کارگری، که گناهی بس نابخشودنی است و به اخراج و زندانی شدن بین ۱_۴سال می‌انجامد.
تهیه شده در تحریریه‌ی حزب ایرانارشیسم

اشتراک بگذارید!