( این نوشته بخشی از یادداشتهای علی عبدالرضایی است که مجموعهی کامل آن در کتاب «ایرانارشیستها از فردا آمدهند» تدوین شده)
از يکجايى بايد تعارف را بگذارى كنار و بزنى بهريشه كه موجب هجمهى فيک شده، رهبر فيک، روشنفكر و نويسندهی فيک، مالنده و خواننده فيک، و در نهايت زندان و زندانبان هر دو فيک! يکجايى بايد بهسيطرهى جندگى فرهنگى به لمپنيسم فرهنگى پايان داد. بايد نسل جوان ياد بگيرد دقيقتر بنگرد يا دوباره نگاه كند! براى اينكه يک روشنفكر شعورى، درواقع يک روشنفكر واقعى را شناسايى كنيم اول بايد خيل روشنفكرهاى شعارى را كنار بزنيم. روشنفكر شعارى همانطورى كه از اسمش پيداست كسىست كه مدعى چيزىست كه نيست؛ يعنى مثل يک لمپن ربطى به كارى كه فكر مىكند يا نشان مىدهد كه دارد مىكند ندارد. او مثل انگل از لاشهى مديا تغذيه مىكند، بازيگرىست كه هرلحظه نقش عوض كرده حتى مىتواند باورپذيرتر از نوع واقعى، ايفاى رُل كند، او سلطان سطح است، از حداقل كنشهاى سياسى برخوردار نيست اما مىتواند صادقانه عليه كسى بجنگد كه خودِ اوست، لمپن-روشنفكرها همه از دم دُنكيشوتاند، با اين تفاوت كه مىدانند دارند فقط شعار مىدهند، هر كدامشان مدام سنگ كلمهاى كور به اسم «مردم» را به سينه مىزند چون مردم هرگز از مُد نمیافتد چون مردم هميشه مُد است چون مردم يکنفر يا گروهى خاص نيست كه مدعى شود، لمپن-روشنفكرها اين روزها همهجا هستند و مثل وَبا به جانتان افتادهاند، طورىكه گاهى حتى نمىفهميد كه داريد با صداى تقلبىشان حرف مىزنيد، پشت فكرهاى عاريتىشان سنگر گرفتهايد، مثلن شک ندارم همين امروز پست خيلىهاشان را لايک كردهايد، براىشان كف زدهايد و تشويقشان كردهايد به اطوارشان ادامه دهند… حزب ایرانارشیست مىخواهد بهطور ريشهاى با هجمهى روشنفكران شعارى، با لمپنيسم سياسى و فرهنگى كه مثل وبا بهجان فرهنگ معاصر افتاده مبارزه كند. حزب ایرانارشیست بیشک جدالى طولانى در پيش خواهد داشت و نيک مىداند براى اينكه در اين باره روشنگرى كند بايد بسيار وقت بگذارد و شبهاى بسيارى به نقد اين سرطان فرهنگى اختصاص دهد.