(یادداشتی از علی عبدالرضایی که در کتاب شرلوژی منتر شده)
در چهلوهفت سالگی خیلی چیزها را میفهمی، مثلن میفهمی که دیگر نمیتوانی بفهمانی، میفهمی که یک عده هرگز نمیفهمند، و این آغازِ دوبارهی تنهاییست. انگار بعضی از دوستان، تازه با فکرهای من آشنا شدهاند، مىپرسند تو عوض شدی، و این یعنی که دیگر طبق میل ما رفتار نمیکنی و بیشک پیشِ خودشان به این رهایی نام خیانت میدهند، احتمالن حق دارند چون گاهی خیانت معنایی جز رهایی ندارد. سگها وفادارند، محال است خیانت کنند، برای همین مثل گرگ رها نیستند، خانگیاند. شکسپیر میگفت به کودکان خود گوشتِ سگ بدهید تا وفادار بار بیایند و نمیدانست که قاتل از آب در میآیند، تنها خائناناند که به خود وفادارند و عشق جز با خیانت دوام نمییابد. شاعری که خیانت نکند تنها دیانت میکند، نمیشود خیانت نکرد و شعری تازه نوشت. وفاداری یک جور قرارداد است و قرارداد فقط مال کاغذ است، برای همین شکستنیست. نباید با قلب قرار گذاشت، هیچ دلی را، آدمی را نباید شکست، پس تا میتوانی خیانت کن که وفاداری عشق را نکُشد! شعر را نکُشد، شعر هميشه از شاعر مهمتر است، اين را شاعران ايرانى نمىفهمند. جامعهی روشنفکری ایرانی نگاهی طبقاتی دارد، روشنفکری شعاری ما طبقاتیست، نگاهی به تاریخ احزاب چپ ایرانی بیندازید، لیدرهای تمام احزاب سیاسیِ چپ به طبقه فرادست تعلق دارند، ادبیات ما نیز اینچنين است، نیما خانزادهست، هدایت اشرافزاده! همان اشرافِ بیشرفِ ایرانی! آخوندها و آخوندزادهها، اشراف و فئودالها مدام کارگردانِ حرکتهای تازه بودهاند، نه اینکه تازه باشند بلکه تنها بر صندلیهای تبلیغاتیشان نشاندهاند، در اینباره من باید زیاد وقت بگذارم، باید بسیار بنویسم، بنویسم که چرا آنارشیسم را و جنبشهای آنارشیستی را در ایران میپسندم، اینکه چرا فقط اینگونه حرکتها غیرقابل مهارند، واقعن نوشتنیست. این روزها خیلیها سعی دارند نیما و نظریهپردازی دهاتی و بُنجل او را سرچشمهی شعر هفتاد قلمداد کنند و این به طرز فجیعی چندشآور است. من از خانزادهی بیاستعداد یوش بدم میآید، آوانگاردیسمِ پشت منقلی و بودلریش حقارتبار است، چرا یکی نطریات بند تنبانیِ بودلر را ترجمه نمیکند تا همه بفهمند چه ادبیات بیپدرمادری داریم؟ اگر قرار باشد برای هفتاد مادری انتخاب کنند من سرباززادهای چون فروغ را که لااقل بزک نداشت ترجیح میدهم، نباید هیچ سنخی از سانسور مانع شود، همه باید به طرز فجیعی فقط خودشان باشند، من هم تا وقتی كه باشم بيكار نمىنشينم مىنويسم، تو هم تا مىتوانى حذف كن اما كارت نمىگيرد، راه هنوز هست، فقط جاده در دست تعمير است.