جنبش ویداهای موحد _ علی عبدالرضایی

“این مطلب مربوط به سخنرانی علی عبدالرضایی در گروه تلگرامی ایرانارشیسم است که توسط یکی از اعضای فعال گروه پیاده شده است”


سیطره‌ی فقر و فساد، هجومِ اختلاس و وقاحت مذهبی باعث شد که مردم مشهد در ششم دی ماه قیام کنند و فردای آن روز، ویروس قیام در سراسر کشور پخش شود. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که یک زن به نام «ویدا موحد»، شرم را با فرم و ژانر تازه‌ای به صورت دیکتاتور تُف کند. پس حجابش را برمی‌دارد و به میدان انقلاب می‌رود تا دقیقن در زمان شروع قیام فرودستان، انقلاب حجاب کلید بخورد. خیلی‌ها قبل از ویدا در برخی نقاط دیگر روسری از سر برمی‌داشتند، اما حرکت‌شان بدل به یک جنبش سراسری یا همان جنبش دختران خیابان انقلاب نشد؛ چون اساسن اَکت‌شان انقلابی نبود. آن‌ها بیش­تر دست به اعتراضی مدنی زده بودند و بین این دو مقوله فرقی بزرگ وجود دارد که در ادامه به آن می­پردازم.
اساسن حجاب هم­زمان که معنای پوشش می‌دهد، شرم و حیا را نیز با خود به همراه دارد. در واقع حجاب‌گذار، به نوعی شرمنده‌ست و فریاد می‌زند که در برابر مرد، خجالت می‌کشد. البته حکومت می‌گوید حجاب بگذارید تا در کوچه و خیابان امنیت داشته باشید و مردها آزارتان ندهند. پس در این میان، وظیفه‌ی پلیس چیست؟ نیروی انتظامی مگر قاق است؟ شما که این‌قدر به قدرت نظامی خود در منطقه می‌نازید، چطور قادر نیستید امنیت زنان را در خیابان‌ها تامین کنید!؟ بنابراین مشکل ملا با زن، پوشش نیست، بلکه مسئله‌ی اصلی، بیزینس حجاب است و بر خلاف آن‌چه که شعار می‌دهند، امنیت یا ناموس برای­شان اهمیتی ندارد و بیش­تر، استثمار زن به مثابه‌ی یک برده‌ی جنسی‌ و اجرای آپارتاید جنسیتی مطرح است. آن‌ها می‌خواهند زن مدام شرمنده‌ی مرد باشد و پرچم و نماد شرم نیز حجاب است. به همین خاطر حجاب‌گذاران به عضو جنسی زن، شرم­گاه می‌گویند. یعنی جایی را که حتی به خودشان هستی بخشیده و برای اولین بار از همین دریچه وارد دنیا شده‌اند و عجایب آن‌ را دیده‌اند، شرم­گاه می‌نامند. این یک غَبن و درد بزرگ بود که مدام، امثال ویدا موحد را همراهی می‌کرد. در آن روز بزرگ، ویدا موحد سکویی در خیابان انقلاب پیدا می‌کند و حجاب یا همان شرمش را مثل یک چیز حال به­هم­زن، بر سرِ چوب می‌زند و در عین­حال شرم­گاهش را بر سر بلاهت مذهبی فرود می‌آورد و بعد، آرام می‌گیرد؛ زنی آرام وسط خیابان انقلاب! حالا همه دارند نگاهش می‌کنند. زنی مثل دریا آرام، اما عمیق و طوفانی. چهره‌اش را به یاد بیاورید. واقعن چه اتفاقی برایش افتاده بود؟ ویدا مادر بود و بچه داشت، اما عین خیالش نبود که ده دقیقه بعد دستگیرش می‌کنند. او این قدرت را از کجا آورده و چه چیزی باعث شده بود که نترسد و این جرات به بقیه‌ی زن‌های جنبش دختران خیابان انقلاب نیز منتقل شود؟
شناخت و افشای ستم جنسی کار مهمی‌ست و مبارزه با آن و حکومتی دینی که از تبعیض به مثابه‌ی یکی از پایه‌های ارزشی و هویتی خود دفاع می‌کند، کار صعبی‌ست. بی‌خود نیست که روز ششم دی‌ماه، ویدا موحد روسری‌اش را پرچم می‌کند و بالای جعبه تقسیم تلفن می‌ایستد و برای عابران، انقلابش را به اکران می‌گذارد و به ناگاه پارچه‌ی سفید را که علامت صلح و تسلیم است، به پرچم طغیان و جنگ علیه تبعیض بدل می‌کند. بی‌باکی این مادر جوان که کودکی نوزده ماهه دارد، بسیار مهم است. البته جنبش ویداها را با همه‌ی شور و هیجانی که بین مردم و ترسی که در رژیم تولید کرده، نباید صرفن یک حرکت سمبلیک قلمداد کرد که فقط به برداشتن حجاب محدود شده، بلکه باید به آزادی و برابری همه­جانبه‌ی زن منجر شود و تمام خواسته‌های برابری مدّنظر باشد و باید مواظب بود که این جنبش تحت هیچ شرایطی به جنبشی علیه حجاب تقلیل نیابد. جنبش ویداها، اعتراضی‌ست علیه تبعیض جنسیتی و جامعه‌ای که فقط تبعیض در آن حکم‌فرمایی می‌کند. در واقع اقدام ویدا موحد فقط مختص زنان نیست، بلکه تمام نابرابری‌ها مثل تبعیض نژادی، قومی، زبانی و… را در برمی‌گیرد. به همین دلیل باید کمک کرد تا این حرکت فراگیر شود و در چهارچوب تمام مخالفت‌ها حضور داشته باشد.
اساسن تمام طیف اصلاح‌طلبان به خصوص فمنیست‌های فاطی­کماندویی مثل «نوشین احمدی خراسانی» ماموریت دارند که اَکت و عمل ویدا را صرفن اعتراضی مدنی قلمداد کنند. آن‌ها با گاردهای خواجه عمد دارند جنبش دختران خیابان انقلاب را این‌گونه تحریف کنند تا شکافی بین قیامِ سیاسی فرودستان و این جنبش به­ وجود آورند، در حالی که ویدا موحد یک­تنه بدون این‌که بداند یا بفهمد، آن روز خودش انقلابی بود که وسط خیابان انقلاب آرام گرفته بود. من دقیقن همان روز مطلبی نوشتم و حرکت ویدا موحد را با اعتراض رُزا پارکس آمریکایی قیاس کردم، اما واقعیت این است که حرکت ویدا عمیق‌تر و اساسی‌تر از عمل رُزا پارکس بود. ویدا آن روز یک پرفورمنس هنری خودویژه، آوانگارد و ماندگار را به اجرا درآورد و این حرکت، شروعی تازه برای ادبیات و هنر انقلابی‌ست. ما در اَکت ویدا موحد ظاهرن با پرفورمنس سکوت روبه­رو بودیم، اما این سکوت در ادامه صدای همه را درآورد! چه چیزی در هنر ویدا وجود داشت که بدل به یک انرژی واگیردار شد؟ پاسخ نیروی انقلاب است که پتانسیل سیاسی‌ بالایی دارد. در واقع این پتانسیل سیاسی‌ست که یک جنبش انقلابی را پدید می‌آورد؛ جنبش دختران خیابان انقلاب.
ویدا با این پرفورمنس، فصل تازه‌ای را در فمنیسم ایرانی شروع کرد. پیام او خود اَکت و عمل و انقلاب است. او به سیم آخر زد و دیگِ بزرگِ فمنیست‌های مسلمان را که برای جمع کردن یک میلیون امضا پر از آش فاطمه‌ی زهرا بود، واژگون کرد. ویدا یک نفر بود اما چنان انقلابی عمل کرد که یک‌روزه بدل به هشتاد میلیون نفر شد. ویدا نه امضا خواست، نه بیانیه داد، نه چادربه‌سرها را با خود همراه کرد، بلکه فقط چادر از سر برداشت. ویدا آن روز حجاب و شرمش را به میدان انقلاب برد و جلوی همه آن‌ را بالا آورد؛ بالا آوردن به مثابه‌ی انقلاب و در بطن خود تغییر کردن. او نه تنها روسری‌، بلکه حجابش را برداشت و این یعنی شرم و شرم­گاهش را به صورت ولی فقیه تف کرد! برای همین بعد آرام گرفت، راحت شد و با چهره‌ای آرام مثل دریا به مردمی که در ساحل انقلاب تماشایش می‌کردند، نگاه کرد. حالا دیگر انقلاب پیروز شده بود تا انقلابی بعد از انقلاب پدید بیاید؛ قیام فرودستان.
ویدا یک­تنه انقلاب کرده بود. او به همانند لیلیث، شرم را دور ریخته و به آدم گفت یا برابری یا نه! حضرت آدم هم که کم آورده بود، پیش خدا رفت و گفت که لیلیث تمکین نمی‌کند، خدا هم لیلیث را تهدید کرد و گفت اگر تمکین نکنی، از بهشت رانده خواهی شد و از این پس در مقام شیطان، کاری می‌کنم که آینده از تو نفرت و انزجار داشته باشد. اما لیلیث باز شرم نکرد و به خدا گفت نه و ترجیح داد که بلاهت مذهبی قرن‌ها او را شیطان بنامد و در مراسمی مثل حج به طرفش سنگ پرتاب کند. ویدا آن روز خودِ لیلیث بود که دوباره جلوی خدایِ مذهب و مذهبی ایستاد و پیروز شد، ایستاد و جنبش بزرگی به راه انداخت تا تاریخ مدام از او یاد کند.
خیلی‌ها در طول قیام فرودستان مدام می‌گفتند که قیام رهبر ندارد. آن‌ها احمق بودند. چطور قیامی بدون رهبر می‌تواند آن‌همه فراگیر شود!؟ یکی از رهبران مهم این قیام، خودِ ویدا موحد بود. عمل و پرفورمنس ویدا یک ایده‌ی انقلابی بود و قیام ما را به مثابه‌ی یک ایده رهبری کرد. ویدا آن روز پرفورمنسی را با موکد کردن اندروژنی به اجرا درآورد. او در میدان انقلاب، از انقلاب جنسیت‌زُدایی کرد. دیگر نباید مرد یا زن مهم باشد. وی با موکد کردن انسان و انسانیت و با کار بزرگش از همه خواست که انسان را رعایت کنند و این ایده‌ی مرکزیِ قیام فرودستان است. خواسته‌ی اصلی مردم در قیام فرودستان، رعایت انسان و مفاد حقوق بشر در ایران بود و آن‌ها می‌خواستند انسانی زندگی کنند. مسلمن چنین توقعی را یک حکومت ضدّ بشری نمی‌تواند برآورده کند. ویدا حجاب را برداشت تا دیواری که ایدئولوژی مذهبی بین زن و مرد بنا کرده بود، فرو بریزد. پیام انقلابی ویدا به زن‌ها این بود که دیگر خجالت کشیدن از مردان کافی‌ست و نیازی به حُجب و حجاب نیست! مذهب به زنی که سوال یا اعتراض کند و حقش را بخواهد، دریده و خیره‌سر می‌گوید. حجاب فقط پوشش نیست، شما اگر چادر داشته باشی و به ملّا اعتراض کنی، باز هم بی‌حجاب و دریده‌ای! در واقع مشکل ملا پوشش تو نیست، بلکه حُجب و شرم توست. ملا می‌خواهد زن را به صیغه‌ی مردی دربیاورد و پول­ش را بگیرد. در واقع او جاکشی شرعی‌ست که با عقد و صیغه و امثالهم تجارت می‌کند.
معمولن در روسپی‌خانه‌، جاکش‌ها زنانی را که اجازه نمی‌دهند حق‌شان خورده شود، تحمل نمی‌کنند. آن‌ها روسپیِ مظلوم و شرمنده را ترجیح می‌دهند، چون بیش­تر می‌توانند استثمارش کنند. زن وسیله‌ی بیزینس ملاهاست، برای همین نمی‌خواهند او اعتراض کند و تمام سعی‌شان بر این است که او را مدام شرمنده و خجل نگه دارند و مهم برای آن­ها حجاب یا همان درجه‌ی شرمندگی اوست. زنی که حجاب نداشته باشد، فریاد می‌زند که با مرد برابر است و حقوقش نصف مرد نیست و دیگر از او شرم نمی‌کند. ویدا آن روز در خیابان انقلاب وقتی حجابش را برداشت، دید که دیگر نصف مرد نیست و به آزادی و برابری رسیده و یک­تنه در انقلاب، انقلاب کرده و همین عامل باعث آرامش او شد و چنان اساسی جنگید که ناگهان به صلحِ درون رسید. در واقع ویدا اسطوره‌ی قیام فرودستان شد، پس حرکتش صرفن یک اعتراض مدنی نبود، بلکه اقدامی انقلابی و شدیدن سیاسی بود که ریزوم‌وار تکثیر و باعث شد که لشکری از ویداهای موحد در خیابان روی سکوها، شرم‌شان را روی صورت ولی فقیه تُف کنند.
به‌راستی چه اتفاقی افتاده که اصلاح‌طلبان نمی‌خواهند جنبش ویداها سیاسی جلوه کند و مدام توضیح می‌دهند که حجاب، هویت اصلی انقلاب اسلامی‌شان نیست؟ آن‌ها می‌خواهند فقط به وجه اجتماعی جنبش زنان توجه شود و تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا این حرکت، جنبشی سیاسی تلقی نشود. اما چرا؟ مسئله کاملن مشخص است. تمام کسانی که مثل جلائی‌پور حرف از جنبشی اجتماعی می‌زنند، اوایل انقلاب زن‌ها را مجبور می‌کردند که حجاب داشته باشند. عجیب است افرادی که پونز در پیشانی زنان بدحجاب فرو می‌کردند یا چماق به دست در خیابان‌ها به دنبال چنین زنانی می‌گشتند، حالا مقاله می‌نویسند که در اسلام نباید حجاب اجباری باشد و این مسئله جزء هویت انقلاب ما نیست و موضوعی تحمیلی‌ست و حتی خمینی هم به حجاب اجباری اعتقادی نداشت. در حالی‌که انقلاب اسلامی با شرم، پوشش و تبعیض آغاز شد. چرا آن‌ها سعی می‌کنند این جنبش سیاسی خوانده نشود؟ چرا می‌خواهند همه‌چیز آرام باشد؟ چرا فکر می‌کنند با آرامش و التماس از قدرت می‌توان حقوق زنان را مطالبه کرد؟ چهل سال است همین کار را می‌کنند و مردم را با چانه‌زنی از بالا فریب می‌دهند. قیامی رخ داده و سرتاسری شده و همه را ترسانده است. نباید مسئله فقط حجاب باشد، چون همین حالا در خیابان‌های تهران پوشش مثل سابق نیست. پشت این پوشش، انقلابی دیگر نهفته است. مسئله‌ی اصلی و مهم که باید به ملاها تحمیل کرد تا آن‌ را قبول کنند، برابری‌ بین زن و مرد است. در حال حاضر نیز شما می‌توانید روسری خود را بردارید چون اتفاق خاصی نمی‌افتد. اَکت انقلابی ویدا از قیام فرودستان انرژی می‌گیرد. اگر همین حرکت در زمان دیگری اتفاق می‌افتاد، چنین شور انقلابی ایجاد نمی‌کرد. در اصل آتش و پتانسیل این عمل را قیام فرودستان شعله‌ور می‌کند و شما می‌بینید که جنبش ویداها بخشی از بدنه‌ی آن قیام را تشکیل می‌دهد. ویدا انقلاب جدیدی را به وجود آورد و آن‌ را همگانی کرد. یکی از زیرمجموعه‌های مهم قیام فرودستان، جنبش دختران خیابان انقلاب است. چون حرکت ویدا از درخواست مهم بخش بزرگی از مردم ایران حرف می‌زند، پس سیاسی‌ست. زن، زندگی را می‌سازد و اگر او افسرده باشد، تمام اجتماع را افسردگی فرا خواهد گرفت و فضایی که الان در ایران وجود دارد، فضای افسرده و غمگین است. اصلاح‌طلبان طبق معمول دارند با کلمات و مفاهیم بازی می‌کنند و با استفاده از تکنیک فروکاهندگی، از بارِ مفهومی واژه‌ها می‌کاهند. حجاب عملن بستر آن حکومت را می‌سازد و آحاد و طیف‌های مردم جامعه را تفکیک و طبقه‌بندی می‌کند، به طوری که شما می‌توانید جامعه را به بی‌حجاب و باحجاب تقسیم کنید. اساسن چرا مرد حجاب ندارد و دین هرگز از حجاب مردان حرفی نمی‌زند؟ چون می‌خواهد زنان را محدود کند و توی سرشان بزند و به آن‌ها نصفِ مرد بودن را تحمیل کند. اجتماعی که انسان در آن خود را نصف دیگری ببیند، بیمار است. ما این بیماری را طی این چهل سال به چشم دیدیم. ایران به سمت نابودی می‌رود، به طوری که افسردگی سراسری شده و شادی در آن غیبت دارد. عجیب است در کشوری که از لحاظ سیاسی و اجتماعی فلج شده، کسانی هستند که می‌گویند جنبش ویداها سیاسی نیست. این موضوع، عدم درک آن‌ها را نشان می‌دهد. البته این فقط مشکل اصلاح‌طلب ایرانی نیست، بلکه اصول‌گراها و بیت رهبری نیز این مشکل را دارند؛ چون به واقعیت حرکت انقلابی نسل جدید واقف نیستند. در ایران سال‌هاست که یک انقلاب جنسی آغاز شده و در حال حرکت است و چندین زیرمجموعه دارد مثل انقلاب سکسی. دیگر آن شرم و ریاکاری و اخلاق اسلامی-سنتی که در نسل‌های گذشته بود، در جامعه حکم‌فرما نیست. خواسته‌ها و مطالبات نسل جوان فقط محدود به حجاب و پوشش نمی­شود. نسل تازه می‌خواهد آزادی در همه‌ی امور را داشته باشد. آن‌ها در حماقت کامل به­سر می‌برند که هنوز این نسل را کاملن درک نکرده‌اند و نفهمیده­اند که این نسل، تفکر و ادبیات خاص خود را دارد. البته این فقط مشکل حکومت نیست، بلکه جناح‌های سیاسی هم درکی از این انقلاب ندارند و تا بخواهند بفهمند چه اتفاقی افتاده، سکان را به­طور کامل از دست خواهند داد. مسئله این است که ما باید به شکل علمی بتوانیم انقلاب ویداها را گسترش دهیم، و این حرکت را محدود به مطالبه­ی حق انتخاب پوشش نکنیم، چون حکومت خیلی راحت می‌تواند عقب‌نشینی کند؛ مثل اتفاقی که در خیلی از کشورها افتاد. بهتر است تاکید ما بر مسئله‌ی زن باشد. فمنیسم واقعی باید در ایران کلید بخورد و من نقطه‌ی آغاز آن‌ را حرکت ویدا موحد می‌دانم. در واقع هرچه که تاکنون در ایران رخ داده، پرستش مرد بود، به نحوی که حتی اغلب فمنیست‌ها خود به نوعی ضدّ زن بودند، از جمله همین نوشین خراسانی که با طرح فمنیسم دینی، دو چیز کاملن متضاد را در کنار هم قرار داد. دین اساسن ضدّ زن است، چون می‌گوید حقوق زن نصف مرد است. اما حالا یک زن، انقلابی را رهبری می‌کند. ویدا نه تنها نصف یک مرد نیست، بلکه تمام مردها و زن‌هاست؛ یک زن به مثابه‌ی یک انقلاب. این‌جاست که فمنیسم ایرانی، معنای واقعی خود را پیدا می‌کند، پس باید برایش فلسفه‌سازی کرد و سناریوی تازه‌ای را نوشت و درباره‌ی نوع تیپ ویدا یا میمیک فوق‌العاده زیبای چهره‌اش فکرپردازی کرد. شما حس پیروزی ویدا را کاملن می‌بینید. پلیس به جان­ش می‌افتد اما او هنوز آرام است. آرامش او بیان‌گر شعور بالای زن ایرانی‌ست که دیگر از تبعیض به ستوه آمده و از ملا و بلاهت و کثافت‌کاری خسته شده. کار او یک شعر بزرگ بود. ما به نوعی فردیت آنارشیستی را در دختران خیابان انقلاب می‌بینیم. آن‌ها بدون قرار قبلی و برنامه‌ریزی شده، اعتراض و فردیت خودشان را به اکران می‌گذارند. این بُعد فردی حرکت آن­هاست، اما از طرفی جنبش‌شان همگانی نیز هست، چون فرم اجرا و مدلی که از آن تبعیت می‌کنند، یکی‌ست. آن‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف روسری­شان را درآورده و بر سر تکه چوبی می‌آویزند، اما اگر همه‌شان را کنار یکدیگر بگذاریم، چون از فرمت و ژانر مشخصی پیروی می‌کنند، یک حرکت گروهی‌ست که انقلابی نومدرنیستی و پست‌مدرن را شکل می‌دهد و این مسئله‌ای‌ست که هیچ‌کس به آن توجه نمی‌کند. چگونه می‌توان این پروسه‌ی درزمانی را بدل به یک پروسه‌ی هم‌زمانی کرد؟ آیا باید جنبش را ادامه داد یا بدل به جنبشی دیگر کرد؟ این چیزی‌ست که زن‌های فمنیست یا اعضای شورای هماهنگی باید به آن توجه کنند و چهارچوب دیگری به آن بدهند. ما باید جلوی تلفات بیش­تر را بگیریم. تک‌‌تک زنانی که با سرِ نترس ریسک می‌کنند، مقدس‌اند و سرمایه‌های انقلاب محسوب می‌شوند و نباید از دست بروند. این‌ها مجموعه بحث‌هایی هستند که باید به آن‌ها فکر کنیم. مثلن از این به بعد اگر خانمی می‌خواهد اعتراض کند، کافی‌ست ایده‌اش را با چند نفر در میان بگذارد تا دسته‌جمعی عمل کنند. معمولن نیروهای سرکوب‌گر دو یا سه نفر بیش­تر نیستند، بنابراین اگر جمعیتی پانزده نفره داشته باشید، می‌توانید به راحتی با آن‌ها برخورد کنید. دیگر وقت آن رسیده که نیروی انتظامی از مردم بترسد و بسیجی‌ها نقاب به چهره بزنند. حالا باید این ترس را سراسری کرد. جریانات جذابی در ایران در حال شکل‌گیری‌ست و نباید به اصلاح‌طلبان اجازه داد تا رهبری را در ­دست بگیرند و این­گونه خط خود را دنبال کنند. باید قدرت را از آن‌ها سلب کرد. شورای هماهنگی باید بخشی را به زنان اختصاص دهد تا فکرپردازی کنند و سناریوهای تازه بنویسند و از این نیروی بزرگ انقلابی به خوبی بهره ببرند و اجازه ندهند این حرکت‌های بزرگ که با صرف هزینه‌های هنگفت شکل می‌گیرند، کوچک تلقی شوند. مشکل فقط روسری نیست. در حال حاضر حجاب به آن شکلی که جمهوری اسلامی می‌خواهد، وجود ندارد و آن‌ها مثل خیلی زمینه‌های دیگر، در این بُعد نیز شکست خورده‌اند. در واقع رژیم جمهوری اسلامی در همه‌ی ابعاد مغلوب و بدل به جسدی مرده شده، در ایران جنازه‌ی یک ایدئولوژی وجود دارد که دچار مرگ مغزی شده و در انتظار تشییع است، اما اصلاح‌طلبان با کارهای‌شان باعث به تاخیرافتادن این تشییع جنازه می‌شوند؛ چون اگر یک انقلاب اساسی در ایران اتفاق بیفتد، دست‌شان رو می‌شود. مشکل فقط اصلاح‌طلبان نیستند و بسیاری از جناح‌های دیگر مانند توده‌ای‌ها نیز دست‌شان به خون مردم آلوده است. آن‌ها هم نمی‌خواهند در ایران انقلاب اتفاق بیفتد و صرفن جای بازیگران عرصه‌ی سیاسی را عوض می‌کنند. در حالی که نسل تازه چنین نیستند. آن‌ها خواهان انقلاب جنسی­اند. نوع روابط دختران و پسران نسل تازه دیگر جنسیتی نیست و به سمت اندروژنی رفته، آن‌ها مسئله‌ی سکس را بین خودشان حل کرده‌اند و در حال حاضر ذهن‌ها نسبت به قبل خیلی آزادتر شده است. اما در نسل ما این‌طور نبود. چند دهه پیش من را یک عصیان‌گر می‌خواندند در حالی که وقتی به غرب آمدم، دیدم که من فردی طبیعی و عادی هستم. من فقط فرزند زمان بودم و در دهه‌ی هفتاد در ایران راحت رفتار می‌کردم، اما حتی عادی‌ترین اَکت شعری من بدل به یک چیز غیرطبیعی می‌شد و همه از آن حرف می‌زدند. من عادی بودم اما کارهایم برای فرهنگ‌چیان عجیب و غریب بود. رفتارهای من شبیه یک زندگی معمولی در غرب بود. آن مدل زندگی در آن زمان تابو بود اما حالا در ایران همه­گیر شده است. تابو بودن این مسئله به خاطر عملکرد روشن­فکری مذهبی‌ست. مذهب همه­جا را فراگرفته و حتی اگر انقلاب چپ‌ها نیز پیروز می‌شد، باز هم پای مذهب در میان بود. در واقع مذهب افیون ماست و نه تنها فقط محدود به اعتقادات شخصی افراد نمی‌شود بلکه بر همه‌چیز سایه انداخته است. حال وقتش شده تا ما تکلیف‌مان را با رفتارهای مذهبی روشن کنیم. این بدان معنا نیست که ضدّ مذهب شویم. عده‌ای مسیحی‌اند و برخی بودایی. اساسن انگلیس یا آمریکا، کشورهایی مذهبی‌ هستند و مردم مشکلی با این مسئله ندارند و زندگی خود را می‌کنند. نباید مذهب را وارد حیطه‌های اجتماعی کنیم، زیرا همین دخالت‌ دادن‌هاست که جامعه را مریض و تک‌بُعدی می‌کند و زندگی و تنوع را از آن می‌گیرد. برای همین است که نسل جدید دیگر ریاکاری و دورغ را برنمی‌تابد. البته این بحث زوایا و اطراف بسیاری دارد که می‌توان بیش­تر به آن‌ پرداخت. بسیاری از چالش‌های فرهنگی در ایران قابل طرح نیستند، اما در شورای هماهنگی می‌توان درباره‌شان حرف زد. در رابطه با نامیده‌ها، نام‌گذاری‌ها و زبان بسیار می‌توان فکر کرد. در کل قیام ویدا تمام این‌ها را دربرمی‌گیرد و اَکت انقلابی‌اش را می‌توان به چند بخش مدنی،سیاسی، فرهنگی و… تقسیم کرد.

اشتراک بگذارید!