خانواده علی عبدالرضایی گروگان رژِیم

تا قبل از سال هشتاد و هشت، صحبت پیرامون مسائل سیاسی و حمله به ساختار حکومت یک امر فجیع تلقی می‌شد. اما بعد از سال هشتاد و فجایعی که به وجود آمد همه منتقد ساختار حکومت دیکتاتوری شدند و در این بین دیگر چنین موضوعاتی خطرناک محسوب نمی‌شد، چون ماهیت رژیم در کهریزک و اوین به خوبی برای همه روشن شد. پس چون ظلم علنی شده بود حالا جمهوری اسلامی از این وضعیت برای پوشش خود استفاده کرد و به چپاول‌های وسیع روی آورد و حالا خطرناک واقعی صحبت پیرامون موضوعات اقتصادی مثل رانت‌‌هایی بود که در گوشه گوشه کشور خون مردم را در شیشه می‌کرد. از پروژه خصوصی‌سازی تا فاحشه خانه‌های مشهد و فرستادن دخترهای ایرانی به نایت کلاب‌های دبی و در نهایت حضور آقازاده‌ها در کانادا همه‌وهمه محدوده‌ی خطرناکی بود که کسی جرات ورود به آن را نداشت. اما در اواخر دوره احمدی‌نژاد و بخصوص دوره روحانی کم‌کم صحبت پیرامون مسائل فساد اقتصادی زیاد شد و حالا که دولت طی پروژه خصوص سازی به طور کامل از تمام وظایفی که به او مربوط بود کناره‌گیری کرده بود. در هیکلی اطلاعاتی و نظامی ظاهر شد که حافظ منافع مشتی دزد و رانت‌خوار بود و در نتیجه از تمام ظرفیت‌های خود جهت سرکوب یا مهندسی افکار عمومی برای پرت کردن حواس توده استفاده کرد. حالا دیگر مبارزه‌ی مستقیم با اتاق‌های فکر و شیوه‌های مهندسی افکار عمومی و برملا کردن نقشه‌های اتاق فکر امری خطرناک محسوب می‌شد. علی عبدالرضایی طی تمام این سال‌ها وقت و انرژی خود را صرف افشای تاکتیک‌های اتاق فکر کرده است. از کتاب “آنارشیست‌ها واقعی‌ترند” تا کتاب “کارناوال‌های انتخاباتی” که در آن به شیوه‌های مهندسی احساس توجه ویژه‌ای دارد یا افشای نوع عملکرد احمدی‌نژاد و بعدها سپاه در دور زدن روحانیت خود گویای همه چیز است. اما چیزی که در قیام فرودستان و کتاب “فراداستان فرودستان” به روشنی اتفاق افتاد و بعد از قیام فرودستان ادامه پیدا کرد وارد شدن به یک اتمسفر جدید بود. حالا دیگر هم افشای لحظه به لحظه اتاق‌های فکر مدنظر بود هم خراب کردن بازی حکومت که با ترس افزایی‌ها قصد داشت مردم را خانه‌نشین کند. طی این مدت ایرانارشیست‌ها با توجه به تحلیل‌های علی عبدالرضایی موفق شده بودند جلوی این ترس افزایی را بگیرند و کم‌کم قشر خاکستری را وارد میدان کنند. از سوی دیگر شروع فاز جدید چپاول‌های سران حکومت و باج‌هایی که ملاشاه علی‌اف برای بقای رژیم خود به روسیه می‌داد مثل دفن زباله‌های اتمی و خزر فروشی از موضوع مهمی برخوردار بود. هر روزی که فعالیت‌ها و اکت‌های گروه بیشتر شد، فشار به علی عبدالرضایی هم بیشتر شد. از تهدیدهای پی در پی جانی و سناریو سازی‌های متفاوت که طی این مدت پلیس بریتانیا در جریان جزئیات آن قرار گرفت تا در نهایت گروگان‌گیری خانواده‌ی علی عبدالرضایی برای تحت فشار قرار دادن او و عقب‌نشینی و ادامه ندادن مبارزه که در تمام موارد همانطور که طی این سال‌ها از خلق و خوی عبدالرضایی باخبر هستیم این فشارها باعث شد حمله‌های او شدیدتر و فجیع‌تر شود. ماجرا از جایی شروع شد که عبدالرضایی از ۲۵ بهمن ماه به صورت پراکنده و از تیر ماه ۹۷ تمام وقت بحث پیرامون دریای خزر را شروع کرد و همان موقع به مشکلات حقوقی خزر و باج‌هایی که ملاشاه علی‌اف خامنه‌ای از ترس پوتین به او داده بود اشاره کرد و طی تمام این مدت عبدالرضایی در کمین بود چون همانطور که شواهد نشان می‌داد قرار بود در تابستان نشستی انجام شود و با توجه به منزوی شدن ایران و فرصت طلب بودن روسیه عبدالرضایی حدس زده بود که طی نشست بعدی در مورد دریای خزر باج بزرگی به پوتین داده می‌شود و دقیقن چهار روز قبل از سفر روحانی به قزاقستان، عبدالرضایی شروع به افشاگری کرد. چهار روز تمام افشاگری‌ها او و تلاش ایرانارشیست‌ها در فضای مجازی باعث شد دست حکومت رو شود به همین منظور هم جمهوری اسلامی کاری را شروع کرد که در آن استاد بود یعنی تهدید کردن خانواده و گروگان گرفتن آن‌ها برای فشار و شروع جنگ روانی.
از آن‌جا که ایرانارشیست‌ها اهل کنار آمدن با چنین ظلم فجیعی نیستند، این حرکت حکومت را درخواست مقابله‌ به مثل(آزار خانواده‌های مزدوران) برداشت کرده و به قصد انتقام برمی‌خیزند. در تمام این چند روز هم شاهد هستیم که گروه‌های مثلن برانداز کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این امر فجیع نشان‌ نداده‌اند و هیچ کس درباره گروگان‌گیری خانواده عبدالرضایی چیزی ننوشته است. این در حالی‌ست که اگر ایرانارشیست‌ها برای انتقام‌گرفتن این کار را انجام‌دهند، همین گروه‌ها فریادشان بلند می‌شود که «شما تروریست هستید و چه‌کاری به خانواده ملاها و سپاهی‌ها دارید؟». این رفتار به هیچ وجه عادلانه نیست. این یک دفاع تمام‌قد از ظلم حکومت است و از این رفتار نتیجه می‌گیریم که بخش مهمی از این اپوزیسیون‌ها و مطبوعات، مزدور رژیم هستند. این‌ها انواع کثافت‌کاری‌های ملاها را می‌بینند و دم نمی‌زنند اما اگر براندازان واقعی همین روش‌ها را به کار بگیرند، شروع به انتقاد و انگ‌زدن می‌کنند. ج.ا با کمک سیستم اطلاعاتی روسیه و تجربه‌های ساواک و جنایت‌هایی که طی این سال‌ها انجام داده است به انواع و اقسام سیستم‌های سرکوب مجهز شده و نشان داده در برابر مخالف خود هیج رحمی نداره و احمق و بزدل است آنکه که می‌گوید خشونت نکنید چون با اعتراضات سکوت و نافرمانی مدنی بدون خشونت انقلابی می‌توان در برابر چنین دستگاه سرکوبگر بزرگی ایستادگی کرد. وزارت اطلاعات از یک طرف و یک طرف دیگر اطلاعات سپاه و از این دو که بگزریم بسیج و بیت رهبری را داریم و پلیس ضد شورش هم که حضوری همیشگی دارد تازه خیلی از مناطقی که زیر نظر ملاهای سنتی جمهوری اسلامی هستند سیستم سرکوبگر خودشان را دارند. سران جمهوری اسلامی خوب می‌دانند که به خاطر چهل سال قتل و عارت و ظلم در فردای براندازی جایی در ایران ندارند و از طرفی به خاطر بمب گذاری‌ که توسط جمهوری اسلامی در آرژانتین انجام شد وتقریبن تمام سران رژِم در آن نقش دارند پس فکر خروج کشور هم گزینه‌ی خوبی برایشان نیست. پس از هر وسیله‌ای و به هر شکلی سعی می‌کنند حکومت خودشان را نگه دارن چون راهی بجز این ندارند. بحث را تا اینجا آوردم تا بگم ما راهی جز خشونت نداریم. باید فضای کشور را ملتهب کنیم.باید زندگی ملاها و پاسدارها و جنایت‌کارها در آرامش نباشد. باید حتی خانواده‌های آنان تحت فشار باشد باید جنگ روانی و فیزکی را با هم جلو ببریم. ما وارد جنگی شدیم که شروع کننده‌اش نبودیم یک جایی باید این جنگ تمام شود. ما خیلی تلفات دادیم ولی از آن‌ها تلفات نگرفتیم و این جنگ هم تا زمانی که طرف مقابل تسلیم نشود ادامه دارد و طرف مقابل تسلیم نمی‌شود مگر اینکه با خشم ما روبرو شود مگر اینکه آنقدر تلفات بدهد که دیگر کسی براش باقی نماند و مجبور به تسلیم شدن باشد. ما زنده هستیم و تا روزی که ما زنده باشیم مزدوران جمهوری اسلامی و خانواده‌های آن‌ها نباید آرامش داشته باشند.

اشتراک بگذارید!