خیزشِ شعوری کارگران در ایران

انقلاب جز زائيده ى شعور نيست و شعور هم، فرزند بینش و تحولى كه در درون انسان شكل مي‌گيرد. قبل از هر انقلاب، استحاله‌ایی درونى، در فرد و اجتماع شكل گرفته و توليد خرد و انديشه می‌کند. و سوخت هر قیام و حرکت نویی، که جز، اتحاد و شجاعت و شعور و عمل‌گرى و هدفمندی نيست را تامین می‌کند.
بر روى هر انقلابى، اگر ذره‌بين بيندازيم، اجتماع شعورى را مي‌بينيم كه از نا‌امیدی برای تغییر شرایط خود، دست به كار شده و براى برابرى و عدالت فرياد بلندی برآورده است.
همه‌ى اين‌ها چيزى جز صداى اجتماعِ به درد رسيده نيست كه خواسته‌هايشان با همه‌ى تفاوت‌هاى فكرى و درونی در پاره‌اى مسائل شديدن در اشتراك است. اكثرِ انقلابات در تاريخ، وجه اشتراكى داشتند، عدالت، برابرى، تقسيم برابر ثروت، رعايت انسان و… از این قبیل است.
مهم نيست كه يك انسان انقلابی از كجاىِ جهان برمي‌خيزد. ايران، افغانستان، فرانسه یا مصر و يا هر جاى ديگر.
مهم اين است كه فقط به دنبال حقوق پايمال شده‌اى مي‌گردد كه توسط دولت يا قدرت حاكم دائمن در حال زير پا گذاشتن است. امروز در ايران نيز كارگران را داريم، اجتماعى كه چيزى جز، استثمار سرمايه‌‌دارى مذهبى و حقوق ناچيزِ عقب‌افتاده و ساعات كار زیاد و طاقت‌فرسا چيز ديگرى عایدش نشده. نزديك به يك ماه است كه اين اعتراضات در جريان است و هر روزه با شعارهاى شعورى و اكت‌هاى راديكال‌ترى روبرو مي‌شويم.
در واقع امروز هيچ‌كس نمي‌پرسد كه خواسته‌‌ی آن‌ها چيست. چرا كه خواسته‌ى طبقه‌ى فرودست و تحت‌فشار در ايران، چيزى جز پايان اين كثافت و حكومت‌دارى ننگین نيست.
اين قيام را مي‌توان همراه با قيام بزرگ فرودستان و خيزشِ كاميون‌داران و اعتصابات گسترده و… جريانات این چند‌ماه، از شعورى‌ترين و انقلابى‌ترين اكت‌ها و خيزش‌ها در تاريخ چهل سال اخير کشور دانست. کنش‌هایی که خود را از تاثیر ملاییسم و سنت جدا کرده و مسیری متفاوت و نو در پیش گرفته‌اند.
از خواسته‌ها و مطالبات گرفته تا شعارهاى مدرن و آنارشيستى، و حتى خيزشِ رايزومىِ آنها كه بدونِ شك، نشان از انقلاب فكری در طبقه‌ى فرودست ايران را دارد. مي‌گويم منحصر به فرد و رايزومى!
چرا كه حتى در همين جرياناتِ اخير و دستگيرىِ چند ليدر و سخن‌گویِ كارگران، ديديم كه از شدتِ اعتراضاتِ آنها، نه تنها كاسته نشد، بلكه هر روز حركتى رو به رشد و فراگيرترى را طی کرد. و اين خاصيتِ يك قيامِ رايزومى و ضد رهبر است. (همانند قيام فرودستان)
بايد خوشحال بود كه طبقه‌ى كارگر و فرودست (که درصد بالايى از جمعيتِ ايران را تشکیل می‌دهد) دارد به سمتى حركت مي‌كند كه در خود نياز به رهبر نمي‌بيند و باور درونى، چيزي‌ست كه ما‌حصلِ استفاده از تجربيات تاريخى و اگاهىِ امروزه‌ى آن‌هاست، كه اين اتفاق را مي‌توان در تاريخ ايران بى‌نظير و مدرن دانست.
اما اتفاقى كه در موازاتِ اين قيام، در نقطه‌‌ی دیگر جهان در حال روی دادن است، جريان اعتراضاتى، به نام جليقه زرد‌ها در فرانسه است.
اگر دقت كنيم می‌بینیم که آن قيام نیز، خواستگاه فرودستانه و كارگرى و حتی كاملن مردمى دارد، و به هيچ وجه رهبرمحور نيست و در این خصوص كاملن رايزومى عمل كرده.
چنان که همین موضوع یکی از دلایل قدرت و پیشروی آن‌ها بوده. در آنجا هم طبقه‌اى را مي‌بينيم كه با تكيه بر خود و اتحاد جمعى، روبروى دولت، ايستاده و آن‌را به زانو در آورده. اين قياس البته كاملن درست نيست چرا كه اين دو براى هدفى متفاوت مي‌جنگند و شرایط‌شان بسیار با هم فرق دارد، مدیای مزدور و حکومتی، سانسور، سرکوب شدید توسط پلیس، کثافتی به نام بسیجی و… از انحرافات و مصائب این‌ محیط است که در کشوری مثل فرانسه وجود ندارد. ولى این دو در موضوعى اشتراك دارند كه مي‌توان آن‌ها را به هم ربط داد و آن، اتحاد طبقه‌اي است كه مورد ظلم و فشار قرار گرفته و به زانو درآوردن سیستمی معیوب و دروغگو است.
در واقع دولت‌ها خادمانِ مردم هستند و از تلاش و كار آنها تغذيه مي‌كنند و اين مردم‌اند كه به آنها رسميت مي‌بخشند و هيچ دولت و قدرتى فراتر از خواسته‌هاى همان مردم نيست كه امروز به دنبالِ حقوق خود به پا خواسته‌اند.
هفت تپه‌ى نيشك، فولاد اهواز و… همه و همه صداى ايران هستند، صداى كارگرانِ ايران، صداى طبقه‌ى فرودست و آسیب دیده كه هنوز همه‌ی آن، خود را واردِ اين جريان نكرده است، كارى كه هرچه زودتر بايد انجام گيرد تا اين خيزش را، كه با هدفى بزرگ، در حال حركت و پیش‌روی است و هر لحظه گسترده و قوى تر مي‌شود را، به هدف نهایی برساند.

“تهیه شده در تحریریه حزب ایرانارشیسم”

اشتراک بگذارید!