بخش اول
نمودار بالا صرفن یک طرح گرافیکی ساده نیست؛ کارنامهایست از جنایات انسان امروزی و ولع بیحد و حصر سرمایهداری که کمر به نابودی زمین بستهست. این نمودار که بر اساس تحقیقات موسسهی IATP طراحی شده، نشان میدهد که بر خلاف تصور عموم، پنج شرکت بزرگ تولید گوشت و لبنیات یعنی شرکتهای JBS, New Zealand’s Fonterra, Dairy Farmers of America, Tyson Foods و Cargill—emit سهم بیشتری از غولهای نفتی مانند
Exxon-Mobilو Shell و BP در تولید و انتشار گازهای گلخانهای دارند. البته رسیدن به درک درستی از این نمودار، پیش از آنکه شناخت کافی از گازهای گلخانهای و پدیدهی اثر گلخانهای داشته باشیم امکانپذیر نیست. گاز گلخانهای به گازی در جو یک سیاره گفته میشود که در محدودهی مادون قرمز به جذب و انتشار پرتوها میپردازد و سبب اثر گلخانهای(فرآیند بازتابش نور خورشید به سمت زمین توسط جو) و در نتیجه افزایش دمای زمین میشود. این که امروزه در گوشه گوشهی دنیا، نشستهای محیط زیستی با محوریت گرمایش زمین برگزار میشود بیهوده نیست.
حالا این سوال اساسی پیش خواهد آمد که چرا و چگونه این آمار حاصل میشود؟ مگر ما چه میخوریم که صنعت گوشت و لبنیات اینچنین در تولید و انتشار این گازها نقش دارد؟
پاسخ این سوالات برای نویسندگان این آمار و افرادی که به آنچه در پشتپردهی صنعت غذا میگذرد آگاهند، روشن است اما آنچه مانع از اطلاع عموم مردم میشود، سیاستهای غلط و کثیفِ «تولید و صادرات بیش از حد نیاز و به هر قیمت» و خیانت شرکتهای بزرگ در انتشار آمار واقعیست. برای رسیدن به آماری درست از مقدار انرژی مصرفشده در پروسهی تهیهی یک محصول گوشتی یا لبنی، باید همه چیز از مبدا محاسبه شود و تمام زنجیرهی عرضه را در بر گیرد؛ کاری که بسیاری از شرکتهای تولید محصولات گوشتی و لبنی برای برخورداری از معافیتها و پیشگیری از جرایم محیطزیستی ناشی از تخریب جنگل، دفن زباله و… از آن اجتناب میکنند. نویسندگان این آمار اینگونه توضیح میدهند که برای رسیدن به یک رقم درست از مقدار تولید این گازها نباید روی کامیونهای حمل شیر و گوشت تمرکز کنیم بلکه باید تمام انرژی مصرفشده برای تولید کود، خوراک و رشد دام و طیور را در نظر بگیریم. به عنوان مثال کمتر کسی میداند که برای تهیهی یک کیلوگرم گوشت مرغ، نیاز به ۴۰۰۰ لیتر آب داریم و یا اینکه تنها ۴ درصد از سویای تولیدشده در کشوری مانند آمریکا، به شکل مستقیم وارد زنجیرهی غذایی مردم میشود و ۹۶ درصد باقی که برای کشت آن باید هزاران هکتار از جنگلهای آمازون را نابود کرد، صرف خوراک دامها میشود. بر اساس همین محاسبات متوجه خواهیم شد که ۸۰ تا ۹۰ درصد انرژی موردنیاز برای تولید یک بطری شیر در این مراحل مصرف شده و اگر شرکتهای تولید گوشت و لبنیات به همین شکل به کارشان ادامه دهند، تا سال ۲۰۵۰ میلادی سهمی ۸۱درصدی در تولید و انتشار گازهای گلخانهای خواهند داشت.
میبینیم که اگر این روند ادامه پیدا کند، صنعت گوشت و لبنیات چه نقش عظیمی در تغییرات اقلیمی ایفا خواهد کرد و چگونه در اثر آبشدن یخهای قطبی و تحتتاثیر قراردادن اکوسیستمها در نقاط مختلف زمین، حیات تمام گونهها به خطر خواهد افتاد. این تنها یکی از صدها نمونه از تاثیرات مخرب صنعت گوشت و لبنیات است که ما را مجاب میکند، با تصمیمی خردمندانه و به دور از هر گونه برخورد احساسی رایج در میان گیاهخواران، هر چه سریعتر مصرف گوشت و لبنیات را کاهش داده و به صفر برسانیم. در واقع وگنیسم امروزی بیش از آن که واکنشی اخلاقی و احساسی در برابر ظلم انسان به سایر گونهها و سیارهی زمین باشد، کنشی منطقیست برای نجات خود انسان از وضعیتی مرگبار که با روند فعلی، چند دهه بیشتر با آن فاصله ندارد. حال آنکه نجات زمین به نوعی نجات مادر تمام گونههای ساکن در آن و اخلاقیترین کارهاست.