سم ناسيوناليسم و آذربايجان_مراد عظیمی

در قيام ديماه 1396مردم در بيش از 100 شهر در شعارنه اصلاح طلب نه اصولگرا ديگر تمام ماجرا کليت رژيم جمهوری اسلامی را نفی کردند. در گستره ارضی کشور همه تبارهای فارس،آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن در اين قيام شرکت کردند. اما، گفتنی است که مردم تبريز در اين قيام حضور نداشتند. چرا؟ آيا مردم تبريزاز بلاهای بيکاری، دستمزدهای زير خط فقر، گرانی، نابرابری، ستم به زنان، زندگی ناامن، زندان و شکنجه و اعدام در رژيم جمهوری جهل و خرافه و اختناق رنج نمی برند؟ آيا، مردم تبريزاز سر شکن شدن هزينه های آخوند های دزد، انگل بری و آزادند؟ آيا، مردم تبريز به اين علت خود را از خروش قيام مردم ايران کنار کشيدند، که رژيم به ضرر مردم شهرهای ديگر ايران، هوای مردم تبريز را داشت؟. آيا، درتبريز رژيم سفاک زندان و شکنجه گاه و شکنجه گرندارد؟ البته که دارد. آيا در تبريز پاسداران، بسيجی ها و فاطمه کماندوها وجود ندارند؟ البته که وجود دارند.
مردم تبريز مخالف رژيم خدائی سرکوب واختناق هستند. در ورزشگاه ها تماشاچيان تبريزی شعار پاسدارالسن، مرگ بر پاسدار، سرمی دهند. پس، چرا، مردم تبريز خود را از قيام مردم شهرهای ديگر کنار کشيدند؟ تبريزبا گذشته های پر افتخار. تبريززادگاه ستارخان ها. تبريز در نجات انقلاب مشروطه و شکست محمد علی شاه مستبد نقش محوری داشت. تبريز قهرمان با ريختن خون مبارزان جسور و شجاعش انقلاب مشروطه را نجات داد. اما، جسارت و رزمندگی تبريز به پيروزی انقلاب مشروطه محدود نمی شود. بار ديگر، تبريز قهرمان با قيام سال 1356 جرقه انقلاب را شعله ور کرد. يادمان نمی رود که دستگاه های دروغ پراکنی شاه ديکتاتور گفتند، آنچه درتبريز رخ داد، اصلن، ربطی به مردم شاه دوست تبريز نداشت. بلکه، يک عده آشوبگر ازخارج از کشور وارد تبريز شده بودند و بنام مردم تبريزآشوب راه انداختند! (خزعبلاتی که رژيم دزد و غارتگر جمهوری اسلامی نيز قيام ديماه مردم رابه دسيسه خارجيان نسبت داد).
شايد، مردم تبريز با سرانجام فاجعه بار خيزش مردم در سال 1357، و بقدرت رسيدن خمينی خونخوار و همپاگی های آدم کش اش دستشان را داغ کردند تا يکبار ديگرثمره از خود گذشتگی شان به سود کسب قدرت سياسی رژيم ديکتاتوری ديگری تمام نشود. البته، با فکرودورانديش بودن و علل شکست گذشته را تحليل کردن خوب است. در خيزش 1357، مردم ايران از فارس، آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن برای رهائی از ديکتاتوری شاه و با هدف رسيدن به ساحت آزاد ی جنگيدند. ولی، چرا شکست خوردند؟ دليلش اين بود که اسلام، به عنوان يک ايدئولوژی مذهبی ضد آزادی و دموکراسی، ضد زن و عاملانش آخوند ها را نمی شناختند. مردم روايت آخوندی از اسلام داشتند. قرآن فارسی را نخوانده بودند، اگر هم خوانده بودند، دقت نکرده بودند. ظاهرن، چنان عظمت و همه چيز بودن قرآن ذهن مردم را فراگرفته بود که اصلن توجهی به معنای کلمات نداشتند. خدا در قرآن به مردان مومن خطاب می کند، زنان کشتزار شمايند آنها را شيار کنيد. کجا را شيار کنند؟ نه مردها ونه زنان نمی فهميدند که اينگونه تعريف خدا ومحمداش از موقعيت زن توصيف مشمئزکنده و کثيف است. مردم حل المسائل گند و کثافت و خرافاتی آخوند ها را نخوانده بودند، واگر کسی خوانده بود آن چرنديات را بی هيچ شک و ترديدی پذيرفته بود.
سخن کوتاه، اين فقط مردم تبريز نبودند که آرمان آزادی خواهی شان دزديده شد، بلکه، مردم شهرهای ديگرنيز دچار چنين سرنوشت شومی شدند. اگر مردم کوچه و بازار به استقبال ورود خمينی دجال رفتند، تحصيل کرده ها و روشنفکران به دستبوسی خمينی خونخوار رفتند. پس، نه تنها تبريز، بلکه همه مقصربوديم.
اکنون، مردم تبريز چه گزينه ای برای خود و آينده ايران ارائه می دهند؟. راه حل مردم تبريز عليه تبعيض تباری، زبانی و فرهنگی چيست؟ به نظر می رسد که تبريزبه سهم خود راهکاری برای برون رفت از بی عدالتی عليه تبارهای ايران ندارد. شايد، تبريز حسابش را نه تنها از مردمان استان های ديگر، بلکه با شهرهای ديگر آذربايجان نيز جدا کرده است. مردم اروميه، اردبيل، زنجان … در قيام ديماه شرکت کردند، جز تبريز. گمان می رود که تبريز هنوز از گذشته نياموخته است. مردم تبريز، مشابه تبارهای ديگرايران از زمان رضاشاه مورد تبعيض و تحقير و سرکوب قرار گرفته اند. تمام زبان ها به جز فارسی غير قانونی شدند. با تحريم زبانها، تبارهای غير فارس از بيان فرهنگ هايشان به زبان های مادری محروم گرديدند. به مثابه يک تبار، آذری ها آماج زشت ترين توهين ها قرار گرفتند. پيش از رضا شاه ما مشکل فارس، آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن نداشتيم. بانی تفرقه و بروز مشکلات اقليت ها رضا شاه بود. او بود که شوينيسم فارس را بوجود آورد، و اقليت های تباری و مذهبی مورد اجحاف واقع شدند. درهمان برهه، آنسوی مرز شمال غربی ايران در آناتولی، کمال مصطفی پاشا ترکيه را تاسيس کرد و بانی پان ترکيسم گرديد. کمال مصطفی پاشا تمامی اقليت ها را سرکوب کرد- معنی لغوی ترکيه يعنی سرزمينی که تنها ترک ها در آنجا زندگی می کنند! در قانون اساسی ترکيه بيش از 20 ميليون مردم کرد، ترک های بالای کوه تعريف می شوند. دعوای تباری يا شوينسيم فارس رضا شاهی و شوينيسم پان ترکيسم کمال مصطفی پاشا تقابل برتری و تحقير متقابل ترک و فارس را موجد شد. نگارنده اين سطور يک آذری است. خاطره ای را بازگوکنم: درجوانی منظومه زيبای شهريار بنام «حيدربابايا سلام»( سلام بر حيدربابا) را خريدم. وقتی صفحه اول را باز کردم، نوشته بود حيدربابايا سلام به لهجه آذری! من جوان ناراحت شدم و کلمه «لهجه» را خط زده و بجای آن نوشتم زبان آذری. نمونه ای از تحميل ستم فرهنگی شوينسم فارس ديکتاتوری محمد رضا شاه.
ولی، رهائی از تضييق زبان و فرهنگ آذری نه ضديت با زبان فارسی، نه دشمنی با مردم فارس زبان و نه افتادن در درون گودال شوينسم آذری، يا «پان ترکيسم»است. طبقه سرمايه دار يا بورژوازی تبريزجزئی از بافت حاکميت هر دو رژيم ديکتاتوری شاه وحکومت اختناق و سرکوب جمهوری اسلامی را تشکيل داده است. بورژوازی تبريز در کنار بورژوازی فارس هم کارگران تبريز را استثمار کرده اند و هم کارگران فارس، کرد،عرب،بلوچ و ترکمن را . گنده آخوند خامنه ای نه تنها اسمش بلکه نسبش نيز آذری است، همچنانکه که آقای مهدی بازرگان،آخوند مکلا، همشهری شوينيست های تبريزبود. فارس ستيزی و دشمنی با زبان فارسی آذری ها را به ناکجا آباد می برد.با آقائی آذری اهل تبريز آشنا شدم، روزی دختر هشت ساله اش همراه وی بود. به دخترش سلام دادم، اسمش را پرسيدم، دخترحرف نزد و مات و مبهوت نگاهم کرد، فکر کردم دختر خجولی است. پدرش بدادم رسيد وگفت فارسی بلد نيست، سرگشته و متحير شدم! آقای نيک مشکل جای ديگراست. آب گل آلود را از سرچشمه بايد بست. مشکل تضييقات زبانی و فرهنگی تبارهای غير فارس ايران حاکميت رژيم ضد دموکراتيک و اختناق جمهوی اسلامی است. ما هم مشکل استثمار انسان از انسان و هم نبود دموکراسی و يا به رسميت نشناختن تبارها، باورهای مذهبی، زبان ها و فرهنگ های غير فارس را داريم. بايد رژيم جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و فارس، آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن با پذيرش برابری تباری، باورمذهبی، فرهنگی و زبانی، خودشان مستقيمن جامعه را اداره کنند،ونه عده ای بهر اسم و عنوانی.
در پیآمد فروپاشی شوروی سابق و تاسيس جمهوری آذربايجان از يک سو، و وجود پان ترکيسم ترکيه از طرف ديگر مشوق بروز گرايش شوينيستی در تبريز گرديد. جا دارد نگاهی به دو کعبه آمال ناسيوناليست های تبريزبياندازيم. در جمهوری آذربايجان حيدر علي اف، کادر سابق بالای ک گ پ و از قدرتمندان تراز اول شوروی سابق از سال 1993 تا 2003، رئيس جمهوری ديکتاتور و ملقب به رهبر بزرگ بر جمهوری آذربايجان حکومت کرد. با مرگ وی، پسرش الهام علی اف از سال 2003 تاکنون رئيس جمهور آذربايجان بوده است. وی، اخيرن همسرش را به معاونت رياست جمهوری برگزيد. در حقيقت جمهوری آذربايجان را شايسته است جمهوری پادشاهی ناميد. جمهوری آذربايجان کشوری با ايدئولوژی ناسيوناليسم آذری و متمايل به ايدئولوژی پان-ترکيسم جمهوری ترکيه است. جمهوری آذریايجان ناقض حقوق دموکراتيک مردم و محدوديت های شديدی عليه فعاليت های سياسی و اجتماعی بمورد اجرا گذاشته است.جمهوری آذربايجان انتقاد سياسی از حکومت را برنمی تابد و فعالين سياسی و وبلاگ نويس ها را دستگير، شکنجه و زندانی می کند. برابر با رفراندوم قانون اساسی کذائی سال 2016، دوره رياست جمهوری از 5 سال به 7 سال افزايش يافت. جمهورآذربايجان حکومتی فاسد، دزد و خودکامه است.
ظاهرن کشورهای غربی، بويژه آمريکا، انگلستان و فرانسه حاميان حقوق بشررا در گستره جهانی نمايندگی می کنند. اما، درحقيقت حقوق بشر جنگ افزار نرم در راستای سياست های جهانی اين کشورها بکار برده می شود. عليرغم پرونده سياهش در نقض حقوق بشر، جمهوری آذربايجان به خاطر روابط تنگاتنگ اش با غرب، اسرائيل و ترکيه، هرگز مورد انتقاد قرار نگرفته است.
جمهوری آذربايجان، عليرغم صدورقابل ملاحظه نفت و گاز، کشور فقيری است. درآمد سرانه اش برابر با 3785 دلار و دستمزد متوسط روزانه کارگران جمهوری آذربايجان 6/1 دلاراست. با وجود شرائط اقليمی مناسب برای صنعت کشاورزی و دام داری، جمهوری آذربايجان مواد غذائی از خارج می‌کند.
جمهوری ترکيه
عبدالحميد دوم سلطان عثمانی برای احيای قدرتش دراوائل قرن بيستم به ايدئولوژی مذهبی چرخش کرد و شريعت سنی را به مورد اجرا گذاشت. سپس، وزير اول اش طلعت پاشا آغازگرپاکسازی قومی و سرکوب تبارهای غير ترک گرديد. تاسال 1915، سرزمين ارمنستان از بخشی از شرق ترکيه تا جنوب غرب قفقاز را شامل می شد. طلعت پاشا با قتل عام 5/1 ميليون ارمنی نسل شان را در امپراطوری عثمانی محتضر از بين برد؛ وسرزمين ارمنستان از نقشه امپراطوری عثمانی پاک گرديد. در سال 1923، مصطفی کمال پاشا جمهوری ترکيه را با ايدئولوژی ملی گرائی افراطی تبار ترک، پان-ترکيسم تاسيس کرد. سياست مذهبی کردن امپراطوری عثمانی توسط طلعت پاشا جايش را به ناسيوناليسم افراطی مصطفی کمال پاشا داد. مذهب از پيش صحنه قدرت به پشت پرده فرستاده شد. کمال مصطفی پاشا سياست ادغام يا ذوب کردن اقوام غيرترک طلعت پاشا را با بيرحمی دنبال کرد. وجود بيش از 20 ميليون مردم کرد درترکيه انکار شد، و قانون اساسی جمهوری ترکيه مصطفی پاشا کردها را ترک های بالای کوه تعريف کرد. زبان و فرهنگ کردی غير قانونی گرديد.اما، عليرغم، تمام سرکوب و فشار جامعه کردستان ترکيه در پان ترکيسم ترکيه ذوب نشد.
حزب کارگران کردستان ترکيه يا پ ک ک در سال 1978 تاسيس شد و از سال 1984، با هدف تاسيس دولت مستقل کردستان اقدام به جنگ پارتيزانی نمود. تا سال 2013، آغاز مذاکرات صلح، ارتش ترکيه بيش از4000 از دهات کردستان را نابود کرد و يا اهالی مجبور از ترک دهات شدند. برای از بين بردن پوشش امنيتی «نيروهای دفاع خلقی» پ ک ک، ارتش ترکيه جنگل های وسيعی را به آتش کشيد. در اواسط دهه 1990 عبداله اوجالان با نقد ناسيوناليسم و تاسيس دولت مستقل کردستان خواهان حل دموکراتيک مطالبات کردها درچهارچوب جغرافيِائی ترکيه گرديد. در سال 1999، سازمان سيا و موساد اسرائيل عبداله اوجالان را از کنسولگری يونان در نايروبی ،پايتخت کنيا، ربوده و به ترکيه بردند . درسال 1913 مذاکرات صلح بين دولت ترکيه و عبداله اوجالان زندانی، درجزيره امرالی، آغاز شد. رجب طيب اردوغان نخست وزير وقت ترکيه از حزب توسعه و رفاه با ايدئولوژی مذهب سنی اخوان المسلمين ادعا کرد با کردها مشکل ندارند. عبداله اوجالان با صداقت هدفش کسب دموکراسی برای کردستان ترکيه بود، ولی، دولت نژاد پرست ترکيه نيت غائی اش از مذاکرات خلع سلاح شدن پ ک ک، پيش از انعقاد صلح نهائی بود! عجيب نبود که اردوغان يک جانبه مذاکرات صلح را در ماه ژوئن 2015 پايان داد. اردوغان سياست جنگ جنگ تا نابودی پ ک ک بازوی نظامی خلق کرد را بموازات سرکوب بازوهای سياسی شامل «حزب دموکراتيک خلق ها» و نهاد های دموکراتيک ديگر را دنبال کرده است.
هردو دولت های جمهوری آذربايجان و حکومت تک فردی يا ديکتاتوری رجب طيب اردوغان حاميان تبار آذری و ترک هستند. به سخن ديگر هردو کشور طرفدار تنوع تباری نيستند. رجب طيب اردوغان درقبال جنبش آزادی خواهانه مردم کردستان ترکيه دو شق بيشتر ندارد: يکم، پذيرش مطالبات دموکراتيک مردم کردستان ترکيه. اما، تحقق دموکراسی درکردستان موجد سرايت دموکراسی به بخش ترک تبار ترکيه خواهد شد. ولی، دموکراتيزه کردن ترکيه با ديکتاتوری سرمايه منافات دارد. شق دوم، تداوم جنگ با پ ک ک، ادامه تضيقات عليه تشکلات ونهادهای دموکراتيک کردستان از يک سو و تجاوز به خاک سوريه، اشغال جرابلس، الباب، عفرين و بخشی ازادليب و يورش به کردستان عراق. به اين دلائل يا بايد رژيم فاشيستی اردوغان سرنگون گردد و با طلوع دموکراسی در ترکيه تبعيض و سرکوب از جامعه کردستان ترکيه رخت بربندد، و يا پ ک ک نابود گريده و جنبش بازوی سياسی و دموکراتيک کردستان ترکيه به شدت سرکوب شوند.
درمند امروز شايسته نيست فردا دردزاشود. کسی که امروز مورد اجحاف و تحقير واقع می شود نبايد فردا کسی ديگر را تحقير کند. اسلام سياسی ادعا کرد آزادی را جایگزين بی عدالتی ديکتاتوری شاه خواهد نمود. ولی، جمهوری اسلامی بقدرت رسيد و شکنجه گاه اوين را نگهداشت و ساواک را بازسازی نمود…
جمهوری آذربايجان گذشته از اکثريت آذری از اقليت های طالشی، لزگی، کردی، تساخری، تاتار، ارمنی، تات، يهودی سامان يافته است. جمهوری آذربايجان عليه اقليت ها تضيقاتی، بويژه ارمنی ها، اعمال می کند. از کلمه ارمنی به عنوان يک توهين در جمهوری آذربايجان استفاده می شود- تشابه با شووينسم فارس عليه آذری های ايران. فاشيسيم اردوغان و ضديت ددمنشانه اش عليه تبارکردها نيازی به توضيح ندارد. دولت-ملت، به عنوان نهادی بالای سر مردم اساس تمام نابرابری ها واز جمله موجد ناهنجاری های تباری، مذهبی، زبانی و فرهنگی است. بنابراين، راه حل انسانی و دموکراتيک برای برطرف نمودن تحميل بی عدالتی شوينيسم فارس عليه آذری، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن، بايد با به رسميت شناختن برابری تباری، مذهبی، فرهنگی و زبانی، مردم هر منطقه با سامان دادن تشکل های کمونی و شورائی جامعه را اداره کنند.

مراد عظيمی

1397/07/03

اشتراک بگذارید!