قیام فرودستان امکانی ایرانارشیستی

ماکس اشتیرنر در جایی گفته بود: “هدف از انقلاب تاسیس سامان‌هایی نوین است و خیزش ما را به جایی می‌رساند که دیگر اجازه ندهیم کسی ما را ساماندهی کند. بلکه ما خود را سامان دهیم.”
با این تعریف طی این چهل سال ما بجز در قیام فروستان با رویگردانی از نهادهای مستقر روبرو نبودیم و اگر در جنبش سبز و قبل از آن مردم قیام کردند بازهم به کمپ‌های اصلاح‌طلبی روی آوردند. قیام فرودستان یک امکان بود برای از بین بردن نظم مستقر و اختلال در آن. اشتیرنر در ادامه می‌گوید: “خیزش چیزی نیست مگر پاپیش نهادن و برون آمدن از نظم مستقر و اگر نظم مستقر را ترک گوییم می‌میرد و تباه می‌شود.”
چیزی که امروز با عنوان‌های جمهوری چندم، اصلاح‌ اصلاحات یا تحولخواهی و باقی گفتمان‌هایی که از طرف استمرارطلبی مطرح می‌شود برای هژمونیک کردن گفتمان جمهوری اسلامی است و همانطور که از اسم آن‌ها و شیوه عملکردشان مشخص است برای تصحیح و احیا دوباره است نه پیکاری برای تولید یک جامعه انسانی. تکاپویی که در کمپ استمرارطلبی شکل گرفته از ترس بوی گندی‌ست که تباهی آنان را فاش می‌کند بویی که حتی خودشان را هم از خودشان فراری داده است. به نظر ما نه فقط گفتمان استمرارطلبی و ماموت‌های خط امامی که گفتمان اسلام کرکیستی و شیعی که بخشی از ماهیت رژیم است نیز سال‌هاست به ورطه نابودی رفته است. انقلاب جنسی در ایران یکی از نشانه‌های آن است. این روزها از مثلن اپوزیسیون خارجی تا تمام جانی‌های داخلی از لزوم تغییر سخن می‌گویند از تغییر در گفتمان و اصلاحات ساختاری حرف می‌زنند. اما مراد از تغییر چیست؟کدام سیاست انقلابی جهتی نو را بنیان نهاده که تا پیش از این وجود نداشته و به مردم این امکان را داده است که به صورت مستقیم در سرنوشت خود دخالت داشته باشند. گفتمان ارباب رعیتی سلطنت طلبی؟کمونیست‌ها یا لیبرالیست‌ها؟
در همه‌جای دنیا دولت‌ها با امکانی که از طریق دمکراسی غیر مستقیم و رای و انتخابات به دست آورده‌اند به راحتی قوانین را چماق کرده و به دست خودی دادند تا بیشتر علیه مردم به کار ببرد. البته دمکراسی مبتنی بر انتخابات در بعضی کشورها باعث شده مردم آن کشورها لااقل تا حد زیادی در سرنوشت خودشان دخیل باشند و لااقل به کشورهای خاورمیانه‌ای و افریقایی ظلم کنند. دمکراسی غیر مستقیم در بیشتر کشورها دچار تنزل شده و این نوع انتخابات لااقل توسط سی درصد از مردم تحریم می‌شود. البته رسوایی‌های خاندان‌های سلطنتی اروپایی از دخالت در خاورمیانه گرفته تا فسادهای مالی را باید جدا کنیم چون هرچه میکروسکوپیک‌تر نگاه کنیم وضعیت فجیع‌تر می‌شود. مگر مکرون از دل همین انتخابات بیرون نیامد؟ شرایط فضاحت بار هر لحظه بیشتر مردم را با این حقیقت روبرو می‌کند. البته سهم ایرانی که خودمان در آن زندگی می‌کنیم جداس. همین سیرک انتخاباتی روحانی خود حقیقت دیگری بود تا ببنیم انتخابات به این شیوه چقدر دست‌مایه بازی شده و در نهایت همه به آن چیزی آری می‌گویند که قدرت انتخاب کند.
یک نکته: متاسفیم که در این وضعیت فجیع، روشنفکری ایرانی هنوز باید با سنت در مبارزه باشد. آن‌هم سنت ملایی و سنت شاهی
گفتمانی که از سوی سلطنت طلبی با عنوان‌‌هایی مثل احیای سامانه پادشاهی مطرح می‌شود جز ارتجاع و پناه بردن به ستم شاهی برای ما دستاوردی نداشته و نخواهد داشت. مردمی که عمری زیر سیطره بدویت و سنت ملایی بوده‌اند بی‌شک به سنت شاهی تن نخواهند داد.
همانگونه که در دی‌ماه و در آن روزهای بزرگ شعاری جز آزادی و رعایت انسان از گلوی فرودستان بیرون نیامد. البته توانستند عده‌ای را با وعده به ورشو ببرند تا به کمکشان شعارهای انسان محور قیام دی‌ماه که از آزادی و دمکراسی می‌گفت را به شعار جاوید شاه تقلیل دهند. گویی خواست مردم ایران این است که شاهی که چهل سال پیش به خاطر ظلم آن را برانداختن دوباره احیا کنند. چرا هیچ یک از شعار اینان ربطی به فرودستان ندارد چرا مدام قصد دارند یکی را بر ما امیر کنند؟ آیا تمام خواست ما جاوید شدن شاهی‌ست که حتی کوچکترین اکتی در جهت مردم انجام نداده و بلکه برعکس، پدرش نیز در فلاکتی که در آن دچاریم شریک جرم است؟
تن دادن به سیستم ارباب_رعیتی شاهی یعنی تن دادن به اصلاح طلبی و جمهوری اسلامی. یعنی قبول همان نظم و نهادهای مستقر موجود و این هیچ ربطی به انقلاب ندارد. سامانه پادشاهی و گفتمان سلطنت طلبی با چه شیوه‌ای می‌خواهند دوباره ما را ساماندهی کند بجز با سیستم ارباب_رعیتی؟در مقابل نیز نمی‌توان به دیدن حزب‌های کمونیستی رفت. تازه نه این توده‌ای‌ها و نوتوده‌ای‌ها که با نولیبرالیسم هم کاسه شده‌اند. کمونیستی که به آرمان‌های خود ایمان دارد و هنوز تنها راه نجات را قبضه کردن قدرت به کمک یک حزب پیشتاز می‌داند. این گفتمان‌ها مداخله مستقیم مردم را در سیاست قبول ندارند و آن را به واسطه نماینده‌های مردمی به رسمیت می‌شناسند نوعی فعالیت سیاسی که حتی در فرانسه با حضور جلیقه زردها به سخره گرفته شد. و برعکس تصور رایج که عقیده دارد مردم ضد سیاست شده‌اند و از سیاست دوری می‌کنند تحلیل ما این است که اتفاقن برعکس مردم از این نوع مداخله سیاسی که واسطه نمایندگان مثلن مردمی به وجود آمده دوری کرده‌اند. بی‌خود نیست که این روزها مدام قصد دارند آلترناتیو سازی کنند و واسطه‌ای بتراشند و شاهی دیگر بسازند. حتی تا چندماه پیش امثال تاج زاده ضعف قیام را نبود رهبر می‌دانستند و این حرکت را محکوم به نابودی قلمداد کردند اما دیدم که چگونه به طور کامل همین قیام آن‌ها را نابود کرده است. حالا مردم دیگر نه به واسطه‌های دروغین که خود به مداخله سیاسی روی آوردند. توجه مردم به جنبش‌های اجتماعی خود گواه این موضوع است. از جنبش‌های زنان تا کارگران، راننده‌های کامیون و محیط زیست و… که مدام در حال شکل گیری‌ست می‌توان مثال زد هرچند هنوز به طور کامل ساختار نگرفته‌اند اما بی‌شک این شرایط نیز تغییر خواهد کرد. اما در این بین تنها گروهی که چه از لحاظ عملگرایی و چه از لحاظ تئوریک مدام پیش رفته است و گفتمانی که مطرح کرده با استقبال روبرو شده حزب ایرانارشیست است. علی عبدالرضایی با طرح اداره‌های رفراندوم و سیستمی که در آن از قدرت در تمام زمینه‌ها تمرکززدایی شده است و قدرت دوباره به مردم بازگشته ایده‌ای تازه را مطرح کرد. در حزب ایرانارشیست مرام‌نامه حزبی به شکل سنتی وجود ندارد و ما شیوه‌ای را ملاک قرار نمی‌دهیم تا همه از آن طریق عمل کنند. اما در مورد مفاهیم توضیح می‌دهیم و سعی می‌کنیم به بازتعریف مفاهیم بپردازیم. در اینجا ایده رهبر ماست. همانقدر که محمد ابراهیمی دوست کالجی ما که در قیام دی‌ماه کشته شد می‌تواند رهبر ما باشد که اسماعیل بخشی و کریم سیاحی و باقی اعضای جنبش کارگری. رزا پارکس میدان انقلاب هنوز رهبر ماست. مالباخته‌ها و رانندگان کامیون و تمام کسانی که شعارشان آزادی و آرمان‌شان رعایت انسان است. باید فصلی نو و تاریخی تازه بسازیم و این امکان پذیر نیست مگر اینکه همه‌چیز را برای همه بخواهیم. چنین خواستی کمک می‌کند که به جای حسادت و حذف آن دیگری با او وارد گفتگو شوی و رعایت آزادی او باعث شود آزادی تو نیز تامین شود تا در نهایت انسان را رعایت کرده باشیم.

اشتراک بگذارید!