مجنون جن‌زده – علی عبدالرضایی

(پرسش و پاسخ اعضای حزب ایرانارشیست در مورد کتاب لیلاو و تفکرات آقای عبدالرضایی در مورد فمنیست که به صورت متن پیاده و در کتاب آخر ایشان به نام <شرلوژی> منتشر شده است)
سوال اعضا:
رد پای لیلا را می‌توان در شعرهای قدیمی‌ترتان هم مشاهده کرد؛ «جنگ ‌جنگ تا پیروزی» ، «ساعت ۳»، «آلبوم»، «در انتظار گودو»، «توت» و… آیا لیلای تازه نسبتی با قدیمی‌ترها دارد؟ آیا ایده‌ی توجه به مسئله‌ی زن از همان موقع در ذهن شما بوده است؟
 پاسخ آقای عبدالرضایی:
معمولن مردهای ایرانی‌ وقتی می‌خواهند مدافع زن باشند، به عنوان آقابالاسر از او حمایت می‌کنند و همیشه زن را در جایگاهی پایین‌تر می‌بینند. در کارهای اکثر فیلم‌سازان ما (مثل «بهرام بیضایی» که فیلم‌ساز خوبی هم هست) این ذهنیت مردسالارانه به وضوح دیده می‌شود. مثلن کارگردانی درباره‌ی زن‌ها و برای حمایت از آن‌ها فیلم ساخته، اما مشخص است که در زیرساخت ذهنی خودش، مرد در جایگاه بالاتری نسبت به زن قرار دارد. چنین مردهایی می‌خواهند از زنان حمایت کنند، در حالی‌که زن‌ احتیاجی به حمایت آن‌ها ندارد. این مردها باید فضایی را ایجاد کنند که زن هم تجربه‌ی مدیریت داشته باشد. من فکر می‌کنم به جای دل‌سوزی احمقانه، باید با ایجاد موقعیت برابر، با زن‌ها جنگید تا تجربه‌ی جدل پیدا کنند. کسانی که دغدغه‌ی آزادی دارند باید به یک نکته‌ توجه ویژه داشته باشند: بدون احقاق آزادی و برابری جنسیتی، تحقق مطلق آزادی تقریبن غیرممکن است. در هر اجتماعی، آزادی در جامعه اتفاق می‌افتد و در هر جامعه، خانواده‌ای که متشکل از زن و مرد است، یک زیرمجموعه‌ی کلیدی از جامعه به حساب می‌آید. از این جهت، تا آزادی در خانه‌ محقق نشود، غیرممکن است که شاهد آزادی و برابری در سطح جامعه باشیم. در واقع ما با پرداختن به موضوع زن در پی شوآف دادن، مطرح کردن خودمان و رای گرفتن نیستیم، ما به حیاتی بودن این مسئله کاملن واقفیم و ناگزیریم که از لحاظ نظری و زیرساختی در مورد آن روشن‌گری کنیم.
من هرگز معشوقی به نام لیلی یا لیلا نداشتم، اما لیلی هرگز دست از سر شعرهایم برنمی‌داشت و این فقط مربوط به شعرهایی که نام برده شده، نیست. در اغلب شعرهایم لیلی یا لیلا حضوری عجیب دارد. حدود سال هفتادوپنج، تحقیق درباره‌ی لیلی را با مطالعه‌ی یکی از کتاب‌های خمسه‌ی نظامی یعنی «لیلی و مجنون» شروع کردم. حین تحقیق متوجه شدم که مجنون بیش‌تر جن‌زده است، نه عاشق! البته بعدها فهمیدم خدای دنیای مجازی (این بحث استعاری است) یا همان اجنه، لیلیث یا شیطان است و معمولن جن‌ها را فرزندان لیلیث می‌دانند. در ادیان ابراهیمی حوا از دنده‌ی چپ مرد آفریده می‌شود و زن‌هایی که در این جهان هستند همه مردزاده‌اند، در نتیجه این زن‌ها ربطی به آن زن واقعی یعنی لیلیث ندارند؛ زیرا او عصیان می‌کند و ماجراهایی را به وجود می‌آورد که در مذهب یهود به این ماجراها اشاره شده است. این استعاره‌ها در زندگی عادی و اجتماعی کار خودشان را می‌کنند. در واقع همان‌قدر که در منظومه‌ی «خسرو و شیرین» با عشق زمینی طرفیم، در منظومه‌ی لیلی و مجنون با عشق به مثابه‌ی شر مواجه‌ایم و این‌ها باعث شد که من در سال هفتادوهفت برای اولین بار در جهان فارسی‌زبان استتیک شر را مطرح کنم. در مصاحبه‌های مختلف از نوعی ناگزیری و ناچاری شاعر ایرانی حرف زده‌ام که هیچ درک درست و فلسفی از شر و شیطان نداشت. در سال هشتادوسه در گفت‌وگوهایم به طور جدی به این موضوع پرداختم و بعد از آن گفت‌وگوها (که جنجالی هم شده بود) این بحث فراگیر شد. من در شعرهایم همیشه عمد داشتم لیلی را مطرح کنم، چون این اسطوره‌ همیشه در طول تاریخ ادبیات فارسی تحریف شده و هنوز کسی چهره‌‌ی واقعی او را ترسیم نکرده است، اما حالا در کتاب لیلاو با ماهیت واقعی لیلی روبه‌رو می‌شویم.
ممکن است بگویند این‌ ماجراها خرافا‌ت‌ند؛ در هر صورت دین، مذهب و افسانه (از جمله افسانه‌های یونانی) همه خرافه هستند، ولی این‌‌ها در اخلاق، اجتماعیات، سیاست و همه‌چیز کارکرد دارند و تاثیر می‌گذارند! مثلن استعاره‌ای مثل آدم و حوا را در نظر بگیرید؛ اول آدم وجود دارد و بعد جای لیلیثی که حذف شده، حوا از دنده‌ی چپ مرد پدید می‌آید. اگر شما ادیان عهد عتیق را بخوانید، متوجه می‌شوید که خدا می‌گوید من انسان را در دو جنس (زن و مرد) و در یک لحظه آفریدم. در واقع منظورش آدم و لیلیث بوده و همان‌طور که در بحث‌های قبلی توضیح دادم لیلیث زیر بار حکم آدم نمی‌رود و از نابرابری شِکوه می‌کند و بعد از فرارش، می‌گویند او طغیان کرده و اسم شیطان را به او نسبت  می‌دهند. من این بحث‌ها را طبق داستان‌های ادیان پیش می‌کشم. از لحاظ فلسفی مبنای کتاب لیلاو بر این اساس است، چیزی که ادیان برای ما به عنوان شیطان و شر تعریف می‌کنند ماهیت زنانه دارد، به همین علت تمام ادیان ابراهیمی زن را دروازه‌ی گناه می‌دانند و به بیان دیگر ضد زن هستند. طبق باور یهود اگر کسی از سکس لذت ببرد یعنی گناه کرده، یهودی‌ها سکس را فقط برای تولید مثل دنبال می‌کنند و معمولن پس از لخت کردن زن، یک چادر سیاه رویش می‌کشند، و سوراخی بر آن چادر ایجاد می‌کنند و از این طریق عمل دخول را انجام می‌دهند؛ چون یک یهودی واقعی اگر از سکس لذت ببرد، یعنی مرتکب گناه بزرگی شده است! اسلام و مسیحیت کاملن متاثر از یهودیت این باور را بسط داده‌اند و لذت را برابر با گناه می‌دانند. در کل شناخت شر در اسطوره‌شناسی بسیار مهم است. البته من این موضوع را ناخودآگاه متوجه شدم و به آن توجهی نداشتم، هفده سالم بود که متوجه شدم شعر که می‌نویسم لیلی مدام سراغ کاغذم می‌آید! و حتی دوست‌دخترهایم مدام از من می‌پرسیدند: لیلی کیست؟ خودم هم نمی‌دانستم! بعدها متوجه شدم این موضوع به طور متافیزیکی در ذهن تک‌تک ما وجود دارد؛ یعنی به شکلی تاریخی در ذهن کار گذاشته شده و همین باعث شد لیلی و مجنون را بخوانم. برایم جالب بود که چرا به او می‌گویند مجنون؟ مجنون، مفعول جن‌ است. چرا ذات جن را به مجنون نسبت داده‌اند؟ این جن مگر برای لیلیث نیست؟ چرا این‌جا برعکس ادیان ابراهیمی، مجنون عاشق زن است؟ اگر در ادیان ابراهیمی حوا مخلوق آدم و از جنس اوست و یا به بیانی دیگر مردی‌ست که زن شده، پس در مقایسه با شیطان یا لیلیث، دختران حوا زن محسوب نمی‌شوند! از این زاویه زیرساخت تمام ادیان زیر سوال می‌رود و طبق تعریف خودشان، تمام بستر اخلاقی زیر و رو می‌‌شود. لیلاو شدیدن آوانگارد است چون در بستر متنی، ایجاد انقلاب معنایی می‌کند. در اسطوره‌شناسی درک و تأویل غلطی از آدم و حوا وجود دارد، اما در لیلاو با دلیل و استدلال بحث دیگری مطرح شده و از این بابت باید طور دیگری به ماجرای لیلیث نگاه کرد.

 

دانلود کتاب شرلوژی از اینجا

اشتراک بگذارید!