مرز بین شوونیسم، جینگوییسم و ناسیونالیسم چیست؟

 

 

 (قسمتی از سخنرانی آقای عبدالرضایی که به صورت متن درآمده و در کتاب اخیر ایشان منتشر شده)
فرانسوی‌ها همینکه کلمه‌ای وارد زبان‌شان بشود بلافاصله برای آن یک معادل می‌سازند، این یعنی آن‌ها ناسیونالیست و شوونیست هستند؟ آیا فرهنگستان زبان ایران که بلافاصله برای هر کلمه‌ی خارجی، معادل‌های عجیب و غریبی درست می‌کند، فاشیست است؟ ابدن، این‌ها تعبیرات غلطی از ناسیونالیسم دارند، بهتر است بگویم اصلن خیلی‌ها معنای ناسیونالیسم را نمی‌دانند. ناسیونالیسم یک بخش مثبت و یک بخش بسیار منفی دارد.می‌دانیم که افراط در هر مسئله‌ای خوب نیست. مثلن خوردن لذت دارد، اما پرخوری باعث چاقی می‌شود. کمونیست، آنارشیست و یا ناسیونالیست افراطی هم به همین نسبت مضرند. اصولن تمام انسان‌ها ناسیونالیست هستند، اصلن مگر ممکن است کسی ناسیونالیست نباشد؟ مگر می‌شود به یک کورد بگویی کوردی حرف نزن؟ زبان کوردی تفکر و جان اوست، و نباید او را از هستی ساقط کرد. اگر کسی از زبان‌ش دفاع نکند، یعنی آدم خنثا و بی‌ریشه‌ای‌ست که نسبت به مادر و وطن‌ش هیچ حسی ندارد. ما از این نظر نمی‌توانیم آدم‌ها را خواجه کنیم و اگر دست به چنین کاری بزنیم، باعث ایجاد حس جدایی‌طلبی در آن‌ها می‌شویم. گاهی اوقات باید با دید این‌جهانی به قضایا نگاه کنیم، اگر می‌خواهیم در کنار هم زندگی کنیم، باید هرآن‌چه را که برای خودمان می‌خواهیم، برای دیگران نیز بخواهیم. شما تنها زمانی می‌توانید ناسیونالیست باشید که این حق ملی را برای همه بخواهید و در واقع این‌جاست که ناسیونالیسم معنا پیدا می‌کند. مثلن من لنگرود را بیش‌تر از گیلان و گیلان را بیش‌تر از شهرهای دیگر دوست دارم، و بعد به تهران که نصف بیش‌تر عمرم را در آن‌جا گذرانده‌ام، علاقه دارم. لندن نیز شهر محبوب من است؛ زیرا عاشق فرهنگ انگلیسی‌ها هستم و به نظرم آن‌ها بهترین فرهنگ و خوی انسانی را دارند. من در کشوری جز انگلیس نمی‌توانم زندگی کنم و این موضوع ربطی به سیاست انگلیسی‌ها ندارد. مردم انگلیس مهربان، زیبا هستند و رفتاری انسانی دارند، آن‌ها دروغ نمی‌گویند و به‌شدت بشردوست‌ند. تقریبن از تمام اقوام و نژاد‌ها در انگلیس زندگی می‌کنند و من بین تمام این نژادها باز انگلیسی‌ها را انتخاب می‌کن مچون بسیار خوش‌فرهنگ‌ند. ما همه در فرهنگی ضد انگلیسی بزرگ شدیم، در حالی‌که باید همه‌جا را از نزدیک تجربه کرد و در این تجربیات است که به حقیقت می‌رسیم.
ملی بودن در خون ماست و در حال حاضر تنها مزدورها ملی نیستند. مزدور ملی نیست چون چیزی در او از بین رفته، و او در واقع بی پدر و مادر است. تمام آدم‌های متفکری که در عمرم دیده‌ام، ملی بوده‌اند. مثلن وقتی با بهترین شاعر انگلیسی صحبت می‌کنید، می‌توانید در مورد همه‌چیز انتقاد کنید، اما او این اجازه را به شما نخواهد داد که انتقاد بی‌جایی از فرهنگ و تاریخ انگلیس داشته باشید. یک سری از حس‌ها برای ما طبیعی‌ست؛ زیرا اگر ما این شناسنامه را از دست بدهیم اصلن وجود نخواهیم داشت. افراط در هر کاری بد و ناپسند است، این‌که در گذشته گیر کنید و به خاطر شناسنامه‌‌تان، خودتان را از بقیه‌ی نژادها برتر ببینید، عین بلاهت است. ولی این‌که ما اسم پدر و مادرمان را بدانیم و شجره داشته باشیم اصلن چیز بدی نیست. بحث ما ساده است، اما عده‌ای اصل قضیه را گم کرده‌اند. مثل توده‌ای‌ها، مسلمانان و چپ‌های ایرانی که بی‌ریشه هستند. مسلمانان می‌خواهند گذشته‌شان را به یک سری سید عرب وصل کنند و همه‌ی ملاها همینکه از ایران و تاریخ آن حرفی به میان می‌آید، می‌گویند ما از زمانی در ایران بودیم که اعراب مسلمان به آن‌جا حمله کردند! در واقع این‌ عده همگی بی پدر و مادر هستند.
توده‌ای‌ها هم که ذات جاسوسی دارند و اساس وجودی‌شان بر پایه‌ی کار جاسوسی بنا شده. البته منش این حزب سیاسی بود و آن‌ها طبق تعریف درست حزب، تنها حزب سیاسی ما بوده‌اند؛ چون در حیطه‌های مختلفی کار کرده‌اند و سرمایه داشتند و یک کشور دیگر پشتیبان‌شان بوده است. اما وقتی شما از لحاظ تاریخی به این حزب نگاه کنید، خواهید دید که اغلب توده‌ای‌ها در یک سازمان خاصی (مثل ارتش و وزارت آموزش و پرورش) مشغول به کار جاسوسی هستند و به آن افتخار هم می‌کنند. توده‌ای‌ها باید روشن‌گری می‌کردند و شعور عامه را بالا می‌بردند؛ چون اغلب تحصیل‌کرده بودند. ولی می‌بینید که تمام سیاست‌های‌شان موافق سیاست‌‌‌‌های روسیه است و با این‌که پوتین کمونیست نیست، آن‌ها هم‌چنان فدایی روسیه مانده‌اند.اگر توده‌ای ها به دنبال جهان‌وطنی هستند چرا شبانه‌روزی به روسیه سرویس می‌دهند و تازه زمانی هم که به روسیه می‌روند به سیبری تبعید می‌شوند و باج را از ایران و ایرانی می‌گیرند؟ بدا به حال کشوری که لمپن‌هایش باستان‌گرا شوند! شرم‌آور است، امروزه کسانی از ایران باستان و کوروش دفاع می‌کنند که دید تاریخی و علمی ندارند و بویی از حکمت ایرانی نبرده‌اند. حکمت ایرانی حیرت‌انگیز است، «مقالات کوتاه» شمس تبریزی و «عقل سرخ» سهروردی نظیر ندارند. آن‌هایی که دم از کوروش می‌زنند، نمی‌دانند که عظمت ما حکمت بین‌النهرین و حکمت سومری‌ست. بر طبق کتاب ابن ‌عربی، حکمت ایرانی همان چیزی‌ست که فیلسوفی مثل افلاطون برای یادگیری آن به ایران آمده، اما در حال حاضر استعمار عربی چیزی برای ما باقی نگذاشته و ما این حکمت را از یاد برده‌ایم.
اگر تورات را خوانده‌اید حتمن با گاتاها قیاس‌ش بکنید. تقریبن هر چیز مثبتی را که در تورات می‌بینید از گاتاها اقتباس شده و به همین منوال هر چیز مهمی را که در مسیحیت می‌بینید، برگرفته از میترائیسم است. البته مسیحیت مدرن بیش‌تر تحت تاثیر مانوی‌ها بوده، مانی پیامبر ثنویت بود که علیه میترائیسم طغیان می‌کند، اما خود او نیز در عین‌حال تحت تاثیر میترائیسم است. شما تمام نشانه‌های آیین میترائیسم و این‌همانی‌ها را در بیش‌تر آتشکده‌ها و یا کلیساهای روم می‌توانید ببینید. نمی‌توان این حرف‌ها را تکذیب کرد و گفت این‌ها با ما نسبتی نداشته‌اند. ما فرهنگی داشتیم که در حال گفت‌وگو با جهان بوده و در نوع معماری، فلسفه‌ی یونان و تفکر جهان نقش داشتیم. حق ما مشتی ملای بوزینه نیست. نباید همه‌ی فکر و ذکر ما حجاب زن‌ها باشد، ما بسیار مدرن بودیم و در زمان شاه نیز از نظر پوشش و مدرنیزیشن در کل آسیا رتبه‌ی اول را داشتیم؛ چرا باید این‌ها را فراموش کنیم و خودمان را به شکل سعودی‌ها و ملاها دربیاوریم؟ ما از نظر ژنتیکی فرق داریم و قرار نیست خودمان را با بلاهت و بدویت این‌همان بکنیم؛ زیرا بدوی نیستیم و دارای شناسنامه‌ایم. سری به دبی بزنید و از تماشای فکر مدرن لذت ببرید، ببینید از بدویت چه چیزی ساخته شده. آن‌‌ها از بیایان بایر، یعنی از هیچ، همه‌چیز ساخته‌اند و آن‌جا را بدل به شهری فوق‌العاده کرده‌اند. اما در نقطه‌ی مقابل، کیش و سواحل خزر را ببینید که به چه روزی مانده‌اند. ما همه‌چیز خود را تحویل بدویت داده‌ایم. مگر خامنه‌ای آدم است که عده‌ای هنوز طرفدارش‌ند؟ او روی حیوان را هم کم کرده و اگر جای او، یک گاو رهبری کشور را به عهده می‌گرفت، عملکرد بسیار بهتری داشت. ما مخالف و منتقد استعمار اسلامی و عربی هستیم. ما را چه به ملا؟ اغلب من را به فحاشی متهم می‌کنند، اما حرف‌ و منظور من واضح است، بقیه از ترس ترور شدن هیچ نمی‌گو‌یند. این‌که خیلی از احزاب علی‌رغم داشتن قدرت دست به هیچ کاری نمی‌زنند، نشان‌گر ترس‌شان است. آن‌ها منتظرند مردم کاری بکنند تا تخت پادشاهی برای‌شان فراهم شود و در واقع این دسته نیز با ملا هم‌کاری می‌کنند. همیشه در طول تاریخ در کنار شاه یک خواب‌گزار وجود داشته، و این خواب‌گزار همان ملا بوده است. حالا خود خواب‌گزار تبدیل به شاه شده است!مردم ما فقط دو نوع ساختار سیاسی را می‌شناسند، ساختار شاهنشاهی و ساختار ملاشاهی!که در هر دو ساختار، مسئله‌ی جانشینی ژن برتر مطرح است. چرا باید تمام آدم‌های بی‌استعداد را ژن برتر تصور ‌کنیم؟ اگر نگاهی به خانواده‌های خامنه‌ای و لاریجانی بیاندازید، متوجه می‌شوید که چه احمق‌هایی دارند بر شما حکومت می‌کنند. مشتی ملای بوزینه‌ی شکم‌پرست که هیچ کاری غیر از ملایی بلد نیستند، هیچ‌کدام از بچه‌های‌شان همبه مدارج علمی نرسیده‌‌اند.آ‌ن‌هااغلب همه تبدیل به ملا می‌شوند تا شغل پدران‌شان (کلاه‌برداری) را ادامه بدهند؛چون می‌دانند ملایی جز مفت‌خوری و خوش‌گذرانی نیست. در چنین شرایطی هر کس به فکر منافع  ایران و در اصل منافع ملی‌ خودش نباشد، مزدور است.
مهر آزادی‌خواهی باید ملی باشد، چون ما را از ما تهی کرده‌اند و به ما القا شده که بی‌ریشه هستیم. ایران که بودم گاهی در جلسات شعرمان فردی شرکت می‌کرد که سعی داشت با استدلال‌های احمقانه، چرند بودن ایران باستان را به همه ثابت کند. او در تمام کتاب‌هایش سعدی، کوروش و سلسله‌ی هخامنشیان را انکار می‌کرد و جالب این‌جاست که کتاب‌‌هایش مجوز چاپ هم می‌گرفت. طبیعی‌ست که در چنین سیستمی  به من شاعر اجازه‌ی چاپ اشعارم را ندهند، اما به یک آدم مزدور و غیرملی که تمام سعی‌اش طرفداری از اردوغان و اثبات فرهنگ ترکی‌ست، اجازه‌ی نشر کتاب بدهند. اردوغانی که از ترک‌های مقیم اروپا خواسته بود هر‌کدام حداقل پنج بچه بیاورند تا نفوذ ترک‌ها در اروپا بیش‌تر شود! آیا جز بوی بدویت، از این پیام استشمام می‌شود؟ اردوغان به عفرین نیز حمله می‌کند، اما چون ترکیه از نظر اقتصادی پیشرفت کرده، این قاتل در بین عوام محبوب می‌شود. در خون‌آشام بودن اردوغان شکی نیست، ولی او در عوض فردی ملی‌ست و بیش‌تر به منافع ترکیه اهمیت می‌دهد. برعکس حکومت ما که از همه‌ نظر به ضرر ما عمل می‌کند و حتی خوبی‌های اردوغان را هم ندارد. اردوغان شاید دیکتاتور باشد، اقلیت‌ها را شکنجه دهد و کوردها را قتل‌عام کند، اما از نظر ملی برای ترک‌ها منفعت دارد. لااقل او ترک است، ولی سردم‌داران حکومت ایران، همه در عراق به دنیا آمده‌اند. مسخره نیست که خامنه‌ای و لاریجانی هر دو عراقی‌اند؟ آقای سید خندان در پایان دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری‌اش گفت: رئیس‌جمهور در ایران مثل مسئول تدارکات رهبر است، و این حرف یعنی رئیس‌جمهور هیچ‌گونه عرضه و کارایی ندارد. جالب این‌جاست همین دوم خردادی‌هایی که در دوره‌ی خاتمی قدرت داشتند و در آخر اعلام کردند هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند، در انتخابات ریاست جمهوری از جان مایه گذاشتند تا روحانی رای بیاورد. اما حالا هم روحانی دستش را بالا برده و می‌گوید قدرت دست سپاه است و من هیچ غلطی نمی‌توانم بکنم! در حقیقت نوعی بالماسکه بین روحانی و سپاه وجود دارد و در این بین، مردم هر روز فقیرتر و بدبخت‌تر می‌شوند و اوضاع اقتصادی کشور روز به روز فجیع‌تر. با این‌حال هنوز برخی درباره‌ی انتخابات آزاد حرف می‌زنند!
برخی هم فریب می‌خورند و طرفدار رفراندم می‌شوند. آخر شما چه‌طور درباره‌ی رفراندم صحبت می‌کنید، در حالی‌که یک دیکتاتور آن بالا نشسته، اساسن این چه رفراندمی‌ست؟ گاهی بدترین درد این است که با چنین مردمی هم‌وطن باشید. عده‌ای مثل پارتیزان‌های جوان ما خطر را به جان می‌خرند و شعارنویسی و مزدورآزاری می‌کنند،عده‌ی دیگری نیز زندگی را با بیهودگی و بطالت می‌گذرانند. حیف هوای ایران که این‌ها در آن تنفس می‌کنند! اکثر ایرانی‌های واقعی از ایران رانده‌ شده‌اند و حالا مشتی فسیل باقی مانده که اغلب‌شان هم دکترند! در هر صورت ما باید ملی باشیم و در عین‌حال تعادل را نیز حفظ کنیم، افراط در ملی بودن، یعنی ایجاد توهم کردن، اگر فکر کنید برترین نژاد هستید، یعنی پیروی از تفکر کثیفی می‌کنید. تا زمانی که انسان به خودش، وطن‌ش و نژادش احترام می‌گذارد، می‌تواند به انسان‌های دیگر هم احترام بگذارد و چون وطن‌ش را دوست دارد، به افراد وطن‌دوستِ دیگر نیز احترام خواهد گذاشت.چنین آدم‌هایی قابل اعتمادند و اساسن آدم‌های ملی اغلب خوش‌پرنسیب هستند. تمام انسان‌ها باید به اصول خاصی پایبند باشند. مثلن تو نمی‌توانی نسبت به مادرت بی‌تفاوت باشی. چرا می‌گویند زبان مادری؟ چون زبان، مادر دوم شما و وطن نیز سومین مادر است، پس نمی‌توان نسبت به این سه مورد بی‌تفاوت بود. بی‌شک وقتی وطن‌تان را دوست داشته باشید، جهان را هم دوست خواهید داشت.

اشتراک بگذارید!