کربلا یا قادسیه!؟

کربلا یا قادسیه
ظاهرن ما با یک پرسش مواجه‌ هستیم و جز تلاش برای روشنگری و آگاهی همگان توسط حزبی نوپا با لیدری توان‌مند در سخنرانی و دانشی که جز حاصل سال‌ها تحصیل و مطالعه نیست، مطرح شده است.
لازم است برای دست‌یابی به حقیقت، بی هیچ پیش‌فرضی ناممکنی را متصور شویم!
آیا علی عبدالرضایی، نظریه‌پرداز حزب ایرانارشیست، با اشاره به نشانه‌های تاریخی قصد دارد نظریه‌ای را مطرح و از آن به عنوان یک حقیقت تاریخی دفن شده یاد کند؟
طراح با زیرکی با در کنار هم قرار دادن این دو کلمه که هر کدام روایتی تاریخی با خود به‌ همراه دارد سعی دارد به نوعی این‌همانی اشاره و مخاطب کنجکاو را به تحقیق ترغیب کند.
او در حقیقت با ارائه ادله‌ی خویش، در ابتدا آن را به عنوان یک چالش مطرح و با احترام به اندیشه مخاطب نتیجه‌گیری را به وی واگذار می‌کند.
در اینجا ما با دو گزاره‌ی کربلا و قادسیه مواجه هستیم و ناگزیر می‌بایست ابتدا داشته‌هایمان را از هر کدام بدون قضاوتِ نتیجه و یا انگیزه‌ی طراح، روبروی هم گذاشته و این‌همانی را کشف کنیم.
کَربَلا (به عربی: کربلاء):
مرکز استان کربلا، از شهرهای جنوبی کشور عراق با جمعیت ۵۸۰ هزار نفر در ناحیه غربی فرات قرار دارد و فاصله‌اش تا بغداد ۹۷ کیلومتر است. شهرت این شهر با نبرد کربلا در دهم محرم ۶۱ هجری قمری پیوند دارد. حسین بن علی و برادرش عباس بن علی در شهر کربلا دفن شده‌اند که مکان‌های مقدس اسلامی و زیارت‌گاه مسلمانان شیعه محسوب می‌شوند. این شهر تا سال ۶۱ هجری قمری بیابان بزرگی بوده ‌است به نام‌های نینوا، غاضریه و طف اما بعد از سال ۶۱ قمری و رویداد کربلا، به‌تدریج مورد توجه شیعیان و مسلمانان قرار گرفت و پس از ساخت گنبد و بارگاه برای کشته‌شدگان کربلا توسط حکومت آل بویه (یکی از حکومت‌های معتقد به خاندان پیامبر) به یکی از شهرهای مهم زیارتی عراق تبدیل شد.
قادسیه:
یکی از شهرهای عراق است که تا کوفه ۱۵ میل فاصله دارد. این شهر همان بانقیا است که برخی معتقدند وطن اصلی ابراهیم پیامبر بود. کل مساحت این شهر ۸٬۱۵۳ کیلومتر مربع با جمعیت ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر است.
نبرد قادسیه، «در شوال ۱۵ هجری قمری» یعنی ۴۶ سال پیش از واقعه کربلا (نوامبر ۶۳۶ میلادی) بین سپاه ایران و اعراب درگرفت. حمله اعراب به ایران در سرزمین قادسیه (در نزدیکی کربلای کنونی) اتفاق افتاد.
عبدالرضایی با تاکید بر این امر که ایرانارشیست‌ها با اعراب هیچ دشمنی‌ای ندارند معتقد است ایران قرن‌هاست قربانی یک استعمار تاریخی‌ست و نقطه آغاز این استعمار را جنگ قادسیه و نسل‌کشی ایرانیان معرفی کرده است؛ درواقع کتاب‌سوزی اعراب بدوی، از بین بردن اسناد تاریخی و تمدن ایرانیان را جنایت علیه بشریت می‌داند. عبدالرضایی با اشاره به اینکه عزاداری کربلا تا پایان حکومت ساسانیان در ایران وجود نداشته و همچنین ایرانیان تا پیش از آغاز حکومت سلسله صفویان به یاد نسل‌کشی قادسیه عزاداری می‌کردند، معتقد است نوعی تحریف بزرگ تاریخی تحت تاثیر نظریه‌پردازی ملایان جبل عاملی اتفاق افتاده و با این‌همان کردن خصیصه‌های سیاووش با حسین‌بن‌علی، همچنین جنگ قادسیه با واقعه‌ی موهوم کربلا، سعی دارند پروسه استحاله تاریخ و تمدن ایرانیان را که توسط نیاکان‌شان آغاز شده، پیش ببرند؛
از جمله دلایلی که این شاعر و نویسنده ایرانی بدان اشاره می‌کند زیرکی فردوسی بزرگ در نام بردن از رستم فرخ‌زاد_که نمی‌تواند کسی جز حاکم خراسان و سردار قادسیه باشد_ در لوای افسانه‌ای تحت عنوان شاهنامه‌ست؛ در حقیقت با رجوع به اسناد و کتب تاریخی معتبر نظیر: عصر زرین فرهنگ ایرانیان، تاریخ طبری، فتوح‌البلدان، تاریخ طبرستان و تاریخ سیستان می‌توان فهمید واقعه کربلا در برابر آن‌چه در جنگ قادسیه و جنگ‌های پس از آن بر ایرانیان رفته‌ست یک شوخی کودکانه‌ای بیش نیست!
این متفکر زبان‌اندیش با اتکا به نشانه‌های نظام‌مند تاریخی و هم‌چنین تحلیل و تفسیر آن‌ها با رویکردی کاملن علمی که پرداختن به همه آن‌ها در این مجال اندک نمی‌گنجد، سعی در به‌دست دادن قرائتی جدید از حقایق تاریخ ایران دارد، از طرفی مراجعه به روایات موجود در مورد واقعه کربلا و مقایسه آن‌ها با مستندات تاریخی و بعضن حقایق کنونی که در ادامه مختصر اشاره‌ای به آنان خواهم داشت، هر محقق آزاداندیشی را به شک واخواهد داشت، از آن جمله می‌توان به عنوان مثال به وصیت‌نامه حسین‌بن‌علی اشاره کرد که در آن به وضوح سعی وی برای پرهیز از جنگ، تلاش و التماس او برای زنده ماندن را به نمایش می‌گذارد و این بدان معناست که قیام کربلا و آنچه ملایان و نوادگان بدویت از واقعه کربلا بدست می‌دهند اساسن کذب و تحریفی بیش نیست که هدفی جز کمرنگ کردن فاجعه‌ی قادسیه را دنبال نمی‌کند.
از نکات دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که طبق محاسبات دکتر احمد بیرشک (ریاضی‌دان، تقویم‌خنگار، پژوهشگرِ تاریخ علم و مدرسه‌دار ایرانی) ۲۱ مهرماه سال ۵۹ شمسی معاصر با واقعه‌ی کربلاست که اگر بخواهیم گرم شدن کره زمین و کم آبی‌های کنونی و همه تغییرات را نیز نادیده بگیریم و با تکیه بر پارامترهای کنونی دما‌ی هوای کربلا در مهرماه هرگز نمی‌توانسته از ۳۰ درجه سانتیگراد تجاوز کند، از طرفی نزدیکی آن با فرات و استفاده‌ی اعراب بدوی از شیر و حتی شاش شتر جهت رفع تشنگی، هرگز نمی‌تواند قرائت‌های موجود از آن واقعه را توجیه کند!
نهایتن، همه‌ی این‌ تحلیل‌ها و محاسبات صورت گرفته می‌تواند بر یک تحریف بزرگ تاریخی دلالت داشته باشند که هر محقق آزاداندیشی را به تحقیق و تفحص بیشتر دعوت می‌کند. 
هیئت تحریریه ایرانارشیسم

اشتراک بگذارید!