‌این چپِ نامارکسی

در طول تاریخ سیاسی ایران، تعاریف و اصطلاحات، همانند خواسته‌های درونی مردم، دچار تحریف و گاهن حتی از قالب معنایی خود خارج شده، برای رسیدن به فضای سیاسی سالم، ابتدا باید تعریف درستی از اجزای سیاست داشته باشیم. برای مثال واژه‌ی رفرمیست یا همان اصلاح‌طلبی به خودی خود واژه‌ای امید بخش است. اما تعریف و برآیند عملی که جمهوری اسلامی به آن داده‌اند چیزی جز به گند کشیدن و مضحکه‌ی این واژه در ذهن مردم و فضای سیاسی ایران نبوده است. هربار عده‌ یا حزبی و یا حتی خود حکومت، آگاهانه یا ناآگاهانه با به انحراف کشیدن واژگان سیاسی که خود می‌توانست روزنه‌ای برای حرکت و گاهن حتی انقلابی باشد موجب فروکاهی ارزشش شده و آن را به امر بدیهی و چیپ تبدیل کردند. مثلن امروز با سابقه‌ای کثیفی که حزب توده، یکی از چپ‌های مهم در ایران انجام داده. باعث آن شده که جوانان آزادی‌خواه با این واژه بیگانه شوند و به سمت و سویی همانند شاه‌پرستی و غیره بروند، برای همین در این مقاله می‌خواهم تعریف جدیدی از اصطلاح «چپ» در تز ایرانارشیست بدهم که آقای علی عبدالرضایی در سلسله گفتمان‌ها بارها به تعریف دوباره آن پرداخته و این چپ نو و نامارکسی را وارد اتمسفر سیاسی ایران کرده است. اصلاح و گارد سیاسی «چپ »تا چندی پیش در گفتمان‌های سیاسی ایران به تفکرات منشعب از نگاه مارکس اطلاق می‌شده که مارکسیست‌ها، کمونیست‌ها و توده‌ای ها و… از این نوع از چپ‌هاهستند. اما از منظر آنارشیستی ما در فضای سیاسی ایران چپ نداشته‌ایم. چپ‌های مارکسی تمامن معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا هستند و همیشه تفکرشان به نوعی، رسیدن به نوک هرم قدرت و یا به دست گرفتن آن بوده؛ و در چنین شرایطی دائمن با قدرت حاکم در ارتباط و معامله بودند. چگونه یک حزب می‌تواند هم در قدرت باشد و هم منتقد آن؟ یکی از تفاوت‌های مهم چپ نامارکسی(ایرانارشیست) نیز همین است که به قدرت هیچ ارتباطی ندارد. چپ در مفهوم عام امروزی به نوعی الهام از پارلمان انگلیس یا فرانسه گرفته؛ مثلن در انگلیس لِیبر‌ها و کنسرواتیو‌ها دو حزب مهم در قدرت هستند. در واقع آن‌جا هم چپ برای طلب قدرت در مقابل حزب برگزیده در تلاش است. اما در تعریف ایرانارشیستی، چپ طالب قدرت نیست. هیچ ایرانارشیستی برای وزارت یا نمایندگی در تلاش نیست. خاصه‌ی انسانی تبعیض است و چپ نامارکسی همیشه در مبارزه و انتقاد با قدرت و چنین تبعیض‌های برآمده در اجتماع است. ناگزیریم در مقابل چپ منفعل و معامله‌گر و سنتی، با این تعریف از چپ نامارکسی به میدان بیاییم. چپی که با پسوند اسلام و مذهب اعلام وجود نمی‌کند. چپ به خودی خود روشن‌فکر است. شعوری است. چگونه فرد یا حزبی می‌تواند هم ایدئولوگ یا شیعی باشد و هم روشن‌فکر؟ این هم بی‌شک در راستای بدیهی کردن و بی اثر کردن تعاریف است. چنان‌که برآیند عمل آن را در حوادث اخیر و موضع‌گیری چپ‌های مارکسی در ایران دیده‌ایم؛ وقتی که بر سر خشم و خواسته‌های مردم، دائمن با حکومت مذهبی در داد و ستد بودند. مذهب یعنی سرسپردگی و تسلیم، در حالی که چپ قرائتی آنارشیستی دارد، و این دو با هم این‌همانی ندارند. در واقع اگر نگاهی درست به کنش‌های سیاسی و انقلابی امروز ایران بیندازیم صدایی جز صدای ایرانارشیست، این چپ نامارکسی نمی‌شنویم. و این در حالی‌ست که از تمامی احزاب چپ جز سکوت و انفعال نمی‌بینیم. برای استحاله‌ی سیاسی در ایران نیازمند چپ رادیکال و قدرتمندی هستیم که گذشته از براندازی در مقابل سنت‌های حاکم با گاردی شدیدن انتقادی و جدی بجنگد و برای پیشبرد این هدف چیزی جز ایده و تفکر آنارشیستی که هنوز در ایران سابقه‌ای نداشته جوابگو نیست.
تهیه شده در تحریریه حزب ایرانارشیسم

اشتراک بگذارید!