نظریه‌ی ایران پالایشگاهی

نظریه‌ی ایران پالایشگاهی

مواضع تحلیلی شورای هماهنگی حزب ایرانارشیست، بخش دوم:

۱. مسخ معناییِ طبقه‌ی کارگر

قرن هجدهم میلادی، دوران شکوفایی انقلاب صنعتی بود. در این دوره، بشر به شیوه‌های متنوع بهره‌برداری از منابع سوختی زمین دست یافت. با اختراع ماشین‌هایی که با مصرف سوخت‌های فسیلی می‌توانستند “کار” کنند، مفهوم کار دچار یک انقلاب معنایی بنیادین شد. آنچه تا قبل از قرن هجدهم، به وسیله‌ی چندصدنفر کارگر انسانی انجام می‌شد، دیگر می‌توانست به‌وسیله‌ی یک ماشین انجام ‌شود. این رخداد بزرگ بشری، نه فقط معنای کار، که مفهوم “کارگر” و “طبقه‌ی کارگر” را نیز به کلّی دگرگون و منقلب کرد.

پس از انتقلاب صنعتی، و دستیابی بشر به راه و روش بهره‌مندی از انرژیِ سوخت‌های فسیلی، دیگر نمی توان از “طبقه‌ی کارگر” سخن گفت. بلکه باید از “طبقه‌ی سوزان” یا “طبقه‌ی افروختنی” سخن گفت1. پس از انقلاب صنعتی، بخش اعظم طبقه‌ی کارگر را نه نیروی انسانی که سوخت‌های فسیلی تشکیل داده.

یکی از تفاوت‌های اساسی میان طبقه‌ی کارگر قدیم(انسانی) و طبقه‌ی کارگر جدید(افروختنی)، مسئله‌ی حق مالکیت بر نیروی کار است. اگر بخش اعظم طبقه‌ی کارگر جدید را سوخت‌های فسیلی تشکیل می‌دهند، کارفرماها چه کسانی هستند؟ چنین تغییر بزرگی در تعریف کار و کارگر، چه تحولی در تعریف کارفرما به وجود آورده؟

در عصری که دیگر ارزش نیروی انسانی رفته‌رفته  کاهش می‌یافت، صاحبان قدرت به جای مالکیت بر انسان‌ها (که تبلورش برده‌داری بود)، حالا نیازمند مالکیت منابع طبیعی و سوخت‌های فسیلی بودند. امّا سیطره بر حوزه‌های وسیع سوخت‌های فسیلی فقط برای افرادی ممکن بود که صاحب یک سرزمین باشند.

و اینگونه بود که ایده‌‌ی “دولت-ملّت” به شدّت مورد استقبال صاحبان قدرت قرار گرفت. و جالب است که این دسته‌ی توطئه‌گر و دسیسه‌چین، در چنین دورانی، از جنایت قبلی خود برای طرح جنایت جدید بهره بردند. حالا همان صاحبان برده‌ها و همان برده‌داران و اربابانِ ظالم پیشین، منادی وطن‌پرستی و تشکیل حکومت‌های قدرتمند مرکزی شدند. معامله روشن بود: برده‌ها را آزاد می‌کنیم، و به بهای آزادی ایشان، دولت-ملّت‌ها را می سازیم. آزادی برده‌ها و رعایا از دام، به قیمت تثبیت دولت مرکزی مقتدر. تشکیل دولت مرکزی مقتدر، یعنی ایجاد زمینه‌ی مناسب برای تصاحب انرژی‌های فسیلی سرزمین‌ها توسط اربابان سابق.

اینگونه بود که در سراسر جهان، ایده‌های وطن‌پرستانه به لباسی نو مذیّن شد. امّا اربابان در معامله شیوه‌ی غریبی دارند. آنها تا دریافت سهم خود را تضمین نکنند، سهم رعایا را پرداخت نمی‌کنند. بنابرین، آزادی برده‌ها و رعایا، و تثبیت حق شهروندی برای همگان فقط زمانی ممکن شد که دولت‌ مرکزی مقتدر به طور کامل خود را تثبیت کرد و مهار کامل منابع طبیعی کل کشور را به دست گرفت. این الگو در همه‌ی سرزمین‌هایی که دولت-ملت در آن‌ها شکل گرفته، دقیقن به همین روال دنبال شد۲.

 

۲. سیاست موازنه

در بیانیه‌ی پیشین حزب به شرح سیاست موازنه‌ در تاریخ سیاسی ایران پرداختیم. پس از تثبیت حکومت‌های مرکزی در اروپا، سیاست‌های استعماری شکلی تازه گرفت و کشورهایی که از ذخایر و منابع فسیلی قابل‌توجهی برخوردار بودند، هدف استعمار دولت‌هایی قرار‌گرفتند که اکنون با اتکا به مالکیت سرمایه‌های ملّت‌های خود به قدرت نفوذ و ثروتی بسیار بیشتر از گذشته رسیده‌ بودند. اولین دولت-ملت‌های بزرگ، اولین استعمارگران بزرگ تاریخ نیز بودند. این روند استعماری در برخی از کشورها که ذخایر بسیار گسترده و ارزشمندی داشتند، به ایجاد سیاست‌های موازنه‌ای منجر ‌شد.

ایران یکی از کشورهایی‌ست که از ذخایر فسیلی بسیاری برخوردار است. به همین سبب، با شروع استعمار ابرقدرت‌های اروپایی، سیاست موازنه در ایران نقش مهمی پیدا کرد. تا پیش از تثبیت حکومت قدرتمند مرکزی در امریکا، و آمادگی امریکا برای ورود به عرصه‌ی استعمارگری جهانی، روس‌ها و انگلیس‌ها با تحمیل سیاست موازنه‌ی مثبت، به تقسیم منابع ایران می‌پرداختند. انگلیس‌ها بیشتر در پی استخراج منابع و بهره‌برداری از منابع بودند، و درمقابل روس‌ها در تکاپو برای اشغال عرضی و سند زدن بخش‌های گسترده از خاک ایران. این روند تا پیش از سلطه‌ی مطلق امریکا و کوتاه کردن دست روسیه و انگلیس به کمک سیاست موازنه‌ی منفی مصدق، ادامه داشت.

بهره‌مندی امریکا از منابع ایران تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت، تا اینکه در این سال انقلاب روسی ۵۷ به وقوع پیوست و کشور این بار به مستعمره‌ی روسیه بدل شد. سیاست جدید روسیه در قبال ایران، نه سیاست اشغال ارضی، بلکه سیاست استعمار پنهان بود. این روند تا امروز که امریکا به عنوان ابرقدرت کنشگر وارد منطقه شده و سهمِ سنّتی انگلیس(یعنی جنوب ایران) را طلب می‌کند، ادامه دارد. سیاست‌های حیاتی و حیات سیاسی پرشیای کوچک، که امروزه ایران نامیده می‌شود، به کلّی تحت مهار و اعمال نفوذ گسترده‌ی روس‌هاست۳. امروز آمریکا به میدان آمده تا سهم خود را از این منبع عظیم انرژی‌های فسیلی بستاند.

 

۳. تخریب سازمان‌یافته‌ی محیط زیست انسانی

در دهه‌های اخیر، شاهد اتخاذ سیاست‌های عجیب زیست‌محیطی از سوی مقامات ایران هستیم. بسیاری از کارشناسان در باره‌ی تخریب فاجعه‌بار محیط زیست ایران هشدار می‌دهند. آنان که هشدارها را جدّی بگیرند و دست به اقداماتی برای توقف روند تخریب محیط زیست انسانی پرشیای کوچک بزنند، بدون هیچ تبصره و بدون هیچ تعللی، توسط ایادی روسیه در ایران به قتل می‌رسند. محیط زیست انسانی ایران به شکل مشکوکی در حال تخریب سازمان‌یافته توسط عناصر جمهوری اسلامی ایران است.

جای تامل است که یکی از پرنفوذترین افراد سازمان محیط زیست ایران، یکی از مجریان توطئه‌ی روسیِ اشغال سفارت امریکاست۴. سازمان محیط زیست جمهوری اسلامی، یکی از نهادهای استراتژیک و حیاتی برای اجرای بزرگترین توطئه‌ی تاریخ معاصر علیه پرشیای کوچک ماست. به کمک همین سازمان است که محیط زیست انسانی پرشیای کوچک این چنین تخریب بی‌سابقه و سهمناکی را تجربه کرده‌ و می‌کند. اما هدف از این تخریب گسترده چیست؟ چرا بخش‌های بزرگی از پرشیای کوچک باید از سکنه خالی شود؟ چرا جنوب و مرکز ایران روز‌به‌روز به محیطی غیرقابل‌زیست‌تر تبدیل می‌شود؟

 

۴. پرشیای کوچک؛ ایران پالایشگاهی

ایران کشوری‌ست که مساحتی کمی بیشتر از یک درصد کل خاک جهان را پوشانده. چیزی حدود ده درصد کل منابع معدنی و فسیلی جهان زیر همین خاک نهفته است. با توجه به این نسبتِ شگفت‌آور، و مقدماتی که تا‌کنون طرح کردیم، در واقع ایران نه به عنوان یک محیط زیست انسانی، بلکه به عنوان یک پالایشگاه بزرگ دارای ارزش است. از منظر استعمار جهانی، زندگی در ایران، حیف‌و‌میل خاکی ارزشمند است. مثل این است که برروی زمینی که می‌توان در آن چاه نفت زد و کسب درآمد کرد، خانه بسازید و مشغول زندگی شوید. این معنا، با اصل و منطق سرمایه‌داری پس از انقلاب صنعتی سازگار نیست.

از طرفی، ما در ایران چیزی به نام یک دولت ملّی نداریم. ما یک دولت استعماری داریم که سرتاپایش را فساد و خودفروختگی و حماقت و فریب فراگرفته. سیاست‌های جمعیتی جمهوری اسلامی روسی، پس از انقلاب روسی ۵۷ منجر به رشد بی‌رویه جمعیت در ایران شده. این جمعیت مهارنشده، نقشی بزرگ در تخریب محیط زیست انسانی ایران ایفا کرده و همچنان می‌کند. بخش‌های بزرگی از منابع آبی ایران به دلیل سوءمدیریت مدیران خائن و بی‌سواد، به شیرابه‌های زباله‌هایی آلوده شده که باز به دلیل خیانت و سوءمدیریت خائنان روس‌پرست به بدترین شکل ممکن و در بدترین محل‌های ممکن انبار می‌شود. در ارکان نظام مدیریتی محیط زیست کشور، مقاوت جدّی و سازمان‌یافته در مقابل ورود تکنولوژی‌های تصفیه آب و فاضلاب وجود دارد. عدم وجود یک دولت ملّی، و نفوذ جاسوس‌ها، خائن‌ها و احمق‌ها در ارکان مدیریت کشور باعث شده تا بخش‌های بزرگی از ایران دیگر قابل سکونت نباشد.

بسیاری از سیاست‌های تخریب محیط زیست انسانی در دوران هشت‌ساله‌ی محمود احمدی‌نژاد اجرا شد. تاریخ گواهی خواهد داد که ساخت‌و‌ساز‌های غیرکارشناسی و بی‌رویه‌ی تیم روسی‌ احمدی‌نژاد در پروژه‌ی شکست‌خورده‌ی مسکن مهر چه آسیب بزرگی به سلامت آب‌و‌هوایی مناطق مختلف کشور زد. خشک شدن بسیاری از دریاچه‌های طبیعی کشور. از بین رفتن بخش‌های وسیعی از جنگل‌ها و بسیاری اقدامات خائنانه‌ی دیگر در این دوران ننگین به اجرا درآمد. همین امروز نیز این سیاست‌ها در دستور کار مستقیم نفوذی‌های اولیّه‌ی روس‌ها یعنی تیم اعتدال و اصلاحات قرار دارد و هر افشاگری‌ای در این زمینه، با اقدام مستقیم روسیه برای ترور و حذف فیزیکی مواجه خواهد شد.

جهان استعمار پس از انقلاب صنعتی، پرشیای کوچک ما را به عنوان یک پالایشگاه سوخت‌های فسیلی می‌شناسد. هیچ چیز جز تشکیل یک دولت ملّی نمی‌تواند نجات‌بخش سرزمین‌ما باشد. در صورت عدم تشکیل دولتی که حافظ منافع پرشیای کوچک باشد، ایران در فاصله‌ی کمتر از یک دهه به یک پالایشگاه بزرگ با مدیریت مشترک روسیه و امریکا تبدیل خواهد‌شد و شاهد سیل مهاجرت جمعیت‌های بزرگی از مردم ایران به کشورهای دیگر خواهیم بود. حتّی اگر جهان به این نتیجه رسیده که پرشیای کوچک باید به یک پالایشگاه بزرگ تبدیل شود، سهامداران این پالایشگاه باید مردم ایران و دارندگان گذرنامه‌های ایرانی باشند. امّا با روندی که نظام خائن جمهوری اسلامی در پیش گرفته، در چند سال آینده شاهد مهاجرت‌های اجباری بسیار از مردم طبقه‌ی فرودست به کشورهای همسایه، مثل افغانستان و عراق، خواهیم بود.

بار دیگر در تاریخ ایران، قدرت ایجاد تحول در درست طبقه‌ی فرودست ایرانی قرار دارد. طبقه‌ای که با طرح و توطئه‌ی استعمار روس روز‌به‌روز پرجمعیت‌تر می‌شود. هدف استعمار دو چیز است: تخریب سازمان‌یافته‌ي محیط زیست انسانی ایران از یک سو، و ایجاد ناامیدی عمیق نسبت به امکان تشکیل یک دولت ملّی. در چنین شرایطی‌، مهم‌ترین هدف ما باید این باشد که به همه‌ی بازیگران قدرت نشان‌دهیم راهی جز پذیرش اراده‌ی مردم، به عنوان سهامداران اصلی این سرزمین، وجود ندارد. از ابتدای انقلاب روسی 1357 تا همین امروز، قیام فرودستان که در دی ماه ۹۶ آغاز شد، محکم‌ترین و اثرگذارترین اعلام‌حضور و ابراز وجود اراده‌ی مردمان پرشیای کوچک بوده. قیام فرودستان زنده است. زنده خواهد ماند.

 

 

پاورقی

  1. پیتر اشلاتردایک، فیلسوف معاصر آلمانی، این نام را برای طبقه‌ی کارگر بعد از انقلاب صنعتی برگزیده. وی معتقد است که پروژه‌ی مارکسیسم از اساس در پی پنهان کردن و ایجاد اغتشاش در مسیر درک معنای جدید طبقه‌ی کارگر طراحی شده بود. یا به روایتِ خوشبینانه، آنچه مارکس را به نوشتن واداشت، همین گنگی و دشواری در کشف تعریف شفاف طبقه‌ی کارگر بود.

۲. برخی پژوهشگران سیاسی ریشه‌ی مفهوم دولت-ملّت را در معاهدات وست‌فالن که در ۱۶۴۸ بین قدرت‌های اروپایی آن زمان، و برای پایان دادن به جنگ‌های سی ساله‌ی مذهبی به امضا رسید جستجو کرده‌اند. امّا پس از انقلاب صعنتی اروپا بود که این دستاورد سیاسی برای پیشبرد اهداف سیاسی سرمایه‌داری جهانی مورد استفاده قرار گرفت. امروزه، دولت-ملّت‌ها بر اساس دو رابطه‌ی “حقوق بین‌الملل” (که دولت-ملت‌ها را معادل یک شخص و یک فرد در نظر می‌گیرد) و “معاهدات صلح وست‌فالن” (که تمامیت عرضی را اصل اساسی تشکیل دولت می‌داند)، تعریف می‌شوند.

۳. برای نمونه به ظهور و افول محمود احمدی‌نژاد توجه کنید. او از کجا آمد؟ چگونه کسی در حد و اندازه‌های حقیر سیاسی او در نظام حاکم بر ایران ممکن بود در زمانی کوتاه به ریاست جمهوری کشور دست پیدا کند؟ بی شک فردی همچون احمدی‌نژاد بدون حمایت مطلق روس‌ها به هیچ وجه اقبالی برای دستیابی به ریاست جمهوری نمی‌داشت. به یاد بیاورید که تیم اعتدال و اصلاحات، که نفوذی‌های نخستین روس‌ها در جمهوری اسلامی ایران هستند، چگونه با معرفی کاندیداهای متعدد در انتخابات ۱۳۸۳ و با شکستن آرای مردم، به طرح روسیه برای به ریاست جمهوری رساندن احمدی‌نژاد کمک کردند و راه را برای وی بازکردند. به یاد بیاورید که نخستین قدم‌ها برای تسلیم سهم پرشیای کوچک از دریای کاسپیان در دوران محمود احمدی‌نژاد برداشته شد. به یاد بیاورید که در دوران احمدی‌نژاد بود که وزارت نفت ایران به طور کامل در اختیار سپاه پاسداران جمهوری اسلامی قرار گرفت تا درآمد حدود ۸۰۰ میلیارد دلاری نفت ایران در آن زمان به طور مستقیم تحت کنترل سپاه باشد. شاید بگویید که اگر تیم اعتدال و اصلاحات مهره‌های اصلی و وفادار روسیه در ایران هستند، پس چرا باید چنین اقداماتی توسط شخصی گمنام و تازه از راه رسیده به نام محمود احمدی‌نژاد انجام می‌شد؟ پاسخ روشن است. تیم اعتدال و اصلاحات مهره‌های دموکراتیک و ایدئولوژیک روسیه در ایران هستند. این تیم باید خوشنام باقی می‌ماند تا بتواند باز مصادر قدرت را صاحب شود. روس‌ها با طرح تقابل دروغین احمدی‌نژاد و اصلاحات، به پیشبرد برنامه‌های استعماری خود پرداختند. البته انتخاب محمود احمدی‌نژاد چندان هم عجیب نیست. در نظر داشته باشید که احمدی‌نژاد یکی از اشغال‌کنندگان سفارت امریکا بوده. می‌توان این را به عنوان یک قاعده به خاطر داشت: اشغال سفارت امریکا بهانه‌ای برای نفی امکان تعامل سیاسی ایران و امریکا برای سالهای متمادی بود. و همه‌ی آنانی که در این خوش‌خدمتی به روسیه نقش داشتند، دیر یا زود پاداش خود را دریافت کردند. اگر فریب‌خورده بودند و نمی‌دانستند که مجری یک توطئه‌ی روسی هستند، سربه‌نیست شدند. اگر می‌دانستند و آگاهانه دست به این خیانت زده بودند، به نان و نوایی مفصل در آینده‌ی جمهوری اسلامی روسی رسیدند.

۴. مرضیه ابتکار

نظریه‌ی ایران پالایشگاهی

 

 

اشتراک بگذارید!